naسبزواریان – علی نورآبادی: چندی پیش که چهارراه بیهق (چهارراه مرکزی شهر) بهیکباره دهان باز کرد و رهگذری را با موتورش بلعید، همه مسئولان شهر ازجمله اعضای شورا دادشان هوا رفت که قناتهای زیر شهر؛ سبزوار را تهدید میکنند. ترجیعبند صحبتهای همه مسئولان – از اداره آب و فاضلاب گرفته تا فرمانداری، از اعضای شورای شهر تا شهرداری، از اداره میراث فرهنگی تا دیگر نهادها- این بود که اگر فکری اساسی برای این قناتها نشود، شهر را خواهند بلعید.
هیچوقت یادمان نمیرود که مثلاً آقای کارگری در جلسه شورای شهر رگ گردنش بیرون زده و فریاد میزد که ۱۳ قنات در زیر شهر داریم که رها شدهاند و کسی به فکر نیست. اگر فکری نکنیم این قناتها همه شهر را خراب خواهند کرد. مسئولان اداره آب فاضلاب از کمبود بودجه نالیدند (الآن هم مینالند) و گفتند مسدود کردن قناتهای زیر شهر به اعتبار استانی و ملی نیاز دارد. بتونریزی و بستن تنها راهی بود که به ذهن مسئولان این اداره رسیده بود و این یعنی حذف صورتمسئله.
دو روز طول کشید تا خودش و موتورش را از ته قنات بیرون بکشند. آن بنده خدا تاوان کمکاریها، کوتاهیها و بیتدبیریهای ما را داد و رفت؛ اما چند روز بعد این حادثه هم مانند حوادث قبلی فراموش شد و کسی همفکری و کاری نکرد. مگر قبل از آن آب همین قناتها در خیابان ابوسعید از خانهای بیرون نزده بود، مگر قبلتر از آن آب قناتها پایههای مسجد جامع، مهمترین اثر تاریخی شهر را سست نکرده و تا آستانه تخریب پیش نبرده بود. آن موقع کاری نکردیم، این بار هم که خون بیگناهی در میان بود باز کاری نکردیم. تاوان این خونها را چه کسی میدهد؟ حتی الآن هم قناتها به حال خود رها شدهاند. این حوادث تلخ و وضع کنونی قناتها بهخوبی بیانگر نحوه مدیریت شهری در دو سه دهه گذشته است، مانند وضع اسفبار کوی گلستان در قلب شهر، مانند حاشیهنشینیهای گسترده، مانند محلات جرم خیز کنار شهر، مانند ورودی خجالتآور سبزوار و دهها نمونه دیگر. با اینها میتوانیم درباره عملکرد گذشتهمان قضاوت کنیم؛ اما این یک روی سکه است.
* * *
اما روی دیگر سکه چیست؟ روی دیگر سکه آن است که ابوالحسن زید بیهقی در کتاب ارزشمند «تاریخ بیهق» مینویسند: «از سبزوار تا خسروجرد ده قنات جاری است که اگر آب آنها با هم جمع شود رودخانهای خواهد شد که میتوان در آن قایقرانی کرد.» روی دیگر سکه آن است که مسئولان استانی اعلام کردند سبزوار با داشتن ۱۰۰۰ قنات بیشترین تعداد قناتها را در استان (و احتمالاً در کشور) دارد. روی دیگر سکه آن است که بهاحتمالزیاد سبزوار تنها شهری است که هنوز ۱۳ قنات فعال در دل خود نهفته دارد. شهرهای دیگر حتی اگر بهترین قناتها را هم داشته باشند این قناتها بیرون شهر و یا در روستاها هستند. روی دیگر سکه آن است که سبزوار، منطقهای کویری است و قنات تنها سیستم آب و آبیاری کویر است. همه این اینها فرصت است؛ باید به فکر این باشیم که چگونه میتوانیم از این ظرفیتها استفاده کنیم؟
* * *
اینها دو نوع نگاه به یک موضوع است؛ اما این دو نگاه چه تفاوتی با همدیگر دارند:
۱- نگاه اول، تهدید محور است؛ اما نگاه دوم فرصت محور. نگاه تهدید محور، قناتهای زیر شهر بهعنوان تهدید جدی برای شهر میبیند و میخواهد با آنها مقابله کند؛ تنها راهی هم که به ذهنش میرسد آن است که قناتها را گل بگیرد و ببندد. دستوپا میزند تا بودجه کلانی بگیرد و این قناتها را مسدود کند. وضع وخیم و حاد کنونی قناتها حاصل همین نگاه تهدید محور است. خود مسئولان محترم بهتر از ما میدانند که نتیجه این نگاهشان چه بوده و به کجا رسیده است و نیاز به تکرار نیست؛ اما نگاه فرصت محور از زاویه دیگری به موضوع مینگرد. با این نگاه چند سؤال مهم پیش میآید: آیا این قناتها نمیتوانند فرصتی و ظرفیتی برای شهر باشند؟ و آیا نمیشود از قناتها استفاده دیگری برد؟ با ۱۳ قنات زیر شهر چهکارهایی میشود کرد؟ و چگونه این قناتها فرصتی برای شهر هستند؟
نگاه و مدیریت تهدید محور گذشته گراست اما نگاه و مدیریت فرصت محور دوراندیش و آیندهنگر است. نگاه و مدیریت تهدید محور سخت در تلاش برای حفظ وضع موجود است اما نگاه و مدیریت فرصت محور سعی میکند با کار و خلاقیت وضع را بهتر کند. نگاه و مدیریت تهدید محور ترسو و محافظهکار است اما نگاه و مدیریت فرصت محور جسارت دارد و راههای تازه و نو را جستجو میکند. نگاه و مدیریت تهدید محور منافع خودی و گروهی را بر منافع جمعی ترجیح میدهد و بیشتر به دنبال حفظ خود است اما نگاه و مدیریت فرصت محور برعکس منافع مردم و منطقه برایش اولویت دارد.
نگاه و مدیریت تهدید محور چون ترسو و محافظهکار است گرفتار روزمرگی میشود اما نگاه و مدیریت فرصت محور چون جسارت و جرئت دارد همیشه راههای تازه را آزمایش میکند. نگاه و مدیریت تهدید محور ایستاست و از تغییر میترسد اما نگاه و مدیریت فرصت محور برعکس از تغییرات استقبال میکند. نگاه و مدیریت تهدید محور فردگراست اما نگاه و مدیریت فرصت محور به دنبال مشورت و کسب نظرات جمع، فکرهای تازه و نگاههای جدید است. نگاه و مدیریت تهدید محور منتظر دستورات از بالا و بخشنامههاست اما نگاه و مدیریت فرصت محور خودش راه میافتد و منتظر بخشنامهها نمیماند. نگاه و مدیریت تهدید محور بسیار کند و هزینهبر است چون از نظرات کارشناسی استفاده نمیکند اما نگاه و مدیریت فرصت محور به خاطر مطالعه و استفاده از نظرات کارشناسی هم زمان را کاهش میدهد و هم هزینهها را. نگاه تهدید محور فرصت سوز است اما نگاه فرصت محور، فرصت ساز.
۲- یک فرصت آن است که به این قناتها از منظر گردشگری نگاه کنیم. آیا اگر این قناتها یا دستکم چند رشته از آنها مرمت و ایمنسازی شود بازدیدکننده نخواهند داشت؟ آیا اگر این قناتها احیا شوند گردشگرانی که به شهر میآیند برای دیدن آنها نخواهند رفت؟ حتی میشود گردشگران (در صورت مرمت و ایمنسازی) را به داخل قنات برد. فرض کنید اگر گردشگری از بالای شهر وارد و از مظهر آن در جنوب شهر بیرون بیاید و در یخدانهای تاریخی پذیرایی شود، چقدر برایش خاطرهانگیز خواهد بود.
چند ماه پیش اولین خبرها درباره ارسال پرونده قناتها از ایران برای ثبت در یونسکو منتشر شد. در این پرونده قرار است ۱۱ قنات از ایران به ثبت جهانی برسد که متأسفانه باز هم از سبزوار خبری نبود؛ یعنی باز هم فرصتی را از دست دادیم؛ مانند فرصتی که به خاطر غفلت در تصویب ۱۴ شهر نمونه گردشگری از دست دادیم. از سبزوار، قناتی نبود درحالیکه سبزوار با داشتن ۱۰۰۰ قنات رتبه اول را در استان و احتمالاً در کشور دارد. از سبزوار، قناتی نبود درحالیکه این شهر شاید تنها شهر ایران و جهان باشد که ۱۳ رشته قنات در دل خود دارد.
بلافاصله پیامکی برای آقای سلیمانی رئیس اداره میراث فرهنگی فرستادم که هم در جریان قرار بگیرد و هم پیگیری کند که دستکم یک قنات از سبزوار در پرونده بیاید. دو سه تا پیامک که ردوبدل کردیم بالاخره پاسخ داد: «قناتهایی که اسمشان در پرونده آمده سالهاست در فهرست آثار ملی ثبتشده و در سطح ملی شناختهشدهاند اما متأسفانه هیچ کدام از قناتهای سبزوار هنوز پروندهای ندارند و دو خط هم مطلب درباره آنها نداریم. برای ثبت جهانی ابتدا باید آن اثر در فهرست آثار ملی ثبت شده باشد.» بااینحال تأکید کردم که باز هم پیگیری کند اما نفهمیدم نتیجه چه شد. خیلی بعید است که میراث فرهنگی سبزوار آنقدر چابک و پیگیر باشد که بتواند قناتهای سبزوار را هم در این پرونده بگنجاند اما شاید هنوز دیر نشده باشد. آیا این وضع تأسفآور نیست؟ اگر قناتهای زیر شهر در فهرست آثار جهانی ثبت شوند هم یونسکو حمایت و کمک خواهد کرد و هم اعتبارات ملی برای مرمت و بازسازی آنها اختصاص خواهد یافت. اگر قناتهای زیر شهر را از منظر گردشگری بنگریم فرصت بینظیری برای سبزوار هستند بنابراین برای تکتک آنها پرونده ویژهای تشکیل میدهیم. آنها را مرمت و بازسازی میکنیم. آنها را در فهرست آثار ملی ثبت میکنیم. آنها را در سطح کشور معرفی میکنیم. گردشگران را برای دیدن آنها میبریم. بجای آنکه نامه بزنیم و برای گرفتن اعتبار به این اداره به آن اداره برویم و برای بستن آنها پول گدایی کنیم، برای مرمت و بازسازی آنها بودجه ویژه اختصاص میدهیم و از طریق آنها برای شهر و منطقه درآمدزایی میکنیم. بله متأسفانه ما در بسیاری حوزهها سوراخ دعا را گم کردیم.
۳- روشن است که این طرح یک پیشنهاد است و طبعاً باید چکشکاری شود. استادان، کارشناسان و مسئولان میتوانند در جلسات ویژهای طرح را بررسی و کمبودهای آن را برطرف کنند. این طرح باید در پژوهشها و بررسیها شکل اجرایی و عملیاتی به خود بگیرد. بهعبارتدیگر کارشناسان میراث فرهنگی و مسئولان باید طرح عملیاتی برای این پیشنهاد تهیه کنند. از آن مهمتر باید مقدمات عملی شدن طرح را نیز فراهم کنند و آستینها را برای اجرای آن بالا بزنند.
۴- مهم آن است که نگاههایمان را به مسائل شهر و منطقه عوض کنیم؛ حتی به پیشپاافتادهترین چیزها هم میتوان از زاویه دیگر نگاه کرد. نگاه مسئولان و مدیریت شهری باید از تهدید محور به فرصت محور در همه مسائل شهری تغییر کند. اگر نگاهها فرصت محور شود تازه خواهیم فهمید که چه فرصتها و ظرفیتهای بینظیری داریم که تاکنون از آنها غفلت کردهایم. خواهیم فهمید که به فعلیت رساندن همین ظرفیتها برای رونق و پیشرفت و رشد کل منطقه سبزوار کافی است. خواهیم فهمید که چقدر کار زمینمانده داریم؛ آنقدر زمینه برای کار هست که دیگر فرصتی برای جنجالها، اختلافها، حسادتها، تنگنظریها و کمکاریها باقی نمیماند. البته اگر واقعاً اهل «کار کردن» باشیم.
۵- باز هم تأکید میکنیم برای انجام این کارهای بزرگ ابتدا باید نگاه و فکر مسئولان، مدیریت شهری و حتی مردم عوض شود. بعد هم این کارهای بزرگ با تکروی پیش نمیرود همه دلسوزان و مسئولان باید همکاری، همفکری و تعامل داشته باشند. مشورت و کار کارشناسی دقیق میخواهد، جسارت تصمیمگیری و همت بالا میخواهد، کار و تلاش شبانهروزی میطلبد و مدیریت قوی و یکپارچه نیاز دارد.
۶- روشن است که این کارهای بزرگی تنها با حضور ادارات و نهادهای دولتی به سرانجام نخواهد رسید. مسئولان و نهادهای دولتی متأسفانه آنقدر غرق در روزمرگیها و بروکراسیهای خود هستند که حتی فرصت فکر کردن هم ندارند چه برسد به اینکه کاری بکنند. تار روزمرگی و بروکراسی چنان به دست و پای مسئولان و نهادهای دولتی تنیده است که فرصت سر خاراندن هم ندارند و این تار محکمتر از آن است که آنها بتوانند بهراحتی خودشان را از آن خلاص کنند. این کارهای بزرگ تنها با همت و میدانداری بخشهای مردمی و خصوصی، دلسوزان و کارشناسان عملی خواهد شد. مسئولان و نهادهای دولتی اگر بتوانند موانع سر راه را بردارند و زمینه و مقدمات را برای ورود بخشهای مردمی و خصوصی آماده کنند، جهاد کردهاند. مدیریت شهری اگر بتواند زمینههای جذب سرمایهها و سرمایهگذاریها را فراهم کند وظیفه خودش را انجام داده، ادامه کار با بخشهای مردمی و خصوصی است.
۷- حتی جا دارد با اجرای این طرح و احیای قناتها، سبزوار را بهعنوان تنها شهری که هنوز در دل خود قناتهای فعالی دارد در سطح جهان معرفی کرد. اگر از این فرصت بینظیر درست استفاده کنیم، میتوانیم سبزوار را بهعنوان تنها شهر بنا شده بر روی قناتها در میراث جهانی سازمان یونسکو نیز ثبت کنیم؛ اما روشن است که همه اینها «اگر» است و از قدیم گفتهاند در «اگر» نتوان نشست. عملی کردن این «اگر»ها به هنر، تدبیر و توانمندی ما (مسئولان و مدیریت شهری) بستگی دارد. برای عملی کردن این «اگر» ها باید کار کنیم و خوندل بخوریم. با سروصدا و حرف و هیاهو کاری صورت نمیگیرد. با حرف زدن نه قناتی احیا میشود و نه گردشگری خواهد آمد. کار بزرگی است و تحولی در شهر ایجاد خواهد کرد اما کارهای بزرگ، فکرهای بزرگ و همتهای بلند میطلبد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲