تاریخ انتشار : سه شنبه 3 تیر 1393 - 18:34
-

کمربندی سبزوار؛ دریایی که سبزواری ها از آن ماهی نمی گیرند

شاید شما هم تا حالا چند بار به این موضوع برخورد کرده باشید که در یک سفر یا مثلاً در دوران دانشگاه یا خدمت سربازی کسی از شما پرسیده اهل کجا هستید؟ و شما پاسخ داده اید: سبزوار بعد طرف فوری پرسیده سبزوار کجاست؟! یا کمی عضلات صورتش را کج و کوله کرده و با نگاهی مشکوک

cheshomi

حسین چشمی مقدم – دانشجوی کارشناسی ارشد کشاورزی

شاید شما هم تا حالا چند بار به این موضوع برخورد کرده باشید که در یک سفر یا مثلاً در دوران دانشگاه یا خدمت سربازی کسی از شما پرسیده اهل کجا هستید؟ و شما پاسخ داده اید: سبزوار

بعد طرف فوری پرسیده سبزوار کجاست؟! یا کمی عضلات صورتش را کج و کوله کرده و با نگاهی مشکوک که مثلاً دارد یادش می آید که این اسم را کجا شنیده !!!
کمی مکث می کند و البته بعدش باز می پرسد: کجا؟
شما با اکراه و کمی عصبانیت جواب می دهید: نرسیده به مشهد… و تازه بعد، مخاطبتان به صورت سوالی می گوبد: نیشابور؟!

شاید در این مواقع دلتان خواسته یک لگدی چیزی به طرف بزنید، یا حداقل یک لیچاری بارش کنیدکه مثلاً بی سواد است و اطلاعات جغرافیایی اش ضعیف است.

آخر ما که سبزواری هستیم، کلی غیرتی هستیم نسبت به نام شهرمان!

خیلی هایمان اصلاً دلمان نمی خواهد به ما بگویند مشهدی! انگار مشهدی ها ساس دارند!!!

وقتی یک نیشابوری در شهری غریب ما را با مهربانی “همشهری” صدا می زند می خواهیم خونش را بریزیم و رگ های گردنمان از زور تعصب می شود به کلفتی شمع های امام زاده شعیب!!!

می دانم که الآن هم بعضی از خوانندگان دارند مرا به جرم تحقیر سبزوار در مقابل نیشابور و مشهد و… منافق و خائن می خوانند…
(رها کنید آقا این مهملات را!!! تا کی می خواهیم با همین خود برتربینی های کاملاً غیر منطقی خودمان را گول بزنیم؟!)

البته همه ی این مطالبی که عرض کردم از قبیل غیرت سبزواری و رگ گردن و… فقط مال بیرون سبزوار است ها!!!
خدا حفظ مان کند! وقتی اینجا کنار هم هستیم…
حاضریم در راه جلوگیری از رشد و بالندگی یکدیگر جانمان را هم بدهیم.
حاضریم بمیریم ولی پیشرفت دوستمان یا همسایه مان را نبینیم!!!
این جور مردمان غیرتمند و سلحشوری هستیم ما !!!

چه شد؟
کامتان تلخ شد؟
کام من هم تلخ است؛ ولی آنچه هست و باید گفت را باید گفت…

بحث اصلی چه بود؟

آری، چند روز است کارم این شده که در خیابان (جاده) کمربندی سبزوار از میدان سربداران شروع می کنم و چندین بار حد فاصل این میدان تا دوربرگردان نزدیک قبرستان! را طی می کنم؛ و هی همه جا را نگاه می کنم و هی عکس می گیرم و هی آه می کشم و هی خجالت می کشم و هی سعی می کنم یک نکته مثبت پیدا کنم و …
و نمی کنم… پیدا نمی شود…

هیچ نکنه مثبتی در جاده کمربندی سبزوار پیدا نمی شود…
هیچ چیز پیدا نمی شود کهچشم انسان را نوازش کند…
می گویید نه؟ خودتان بروید یک نگاهی بیندازید. وضع به همین بدی است که می گویم. شاید هم خیلی بدتر از این باشد…

یک وجب جا پیدا نمی شود که آدم با آرامش بنشیند و یک منظره ی زیبا جلو چشمش باشد.
از هر زاویه ای که نگاه کردم چشمم به زباله افتاد و نخاله ی بنایی و فاضلاب روان و گنداب متعفن و آسفالت پر از چاله و جدول های شکسته و فضای سبز ( کدام فضای سبز؟) چند درخت نیمه سوخته و وحشت زده…
انگار برق فشار قوی به همه شان وصل کرده اند!

kamarbandi-t01

خلاصه همه اش از همین چیزها دیدم و خاک و… خاک و… خاک…

عجب سوغاتی خوبی داریم برای چشم های تیز بین و عیب جوی مسافران!

والله حق دارند خیلی از هموطنان عزیزمان که ندانند سبزوار کجاست.
آخر کسی که در تمام عمرش یکی دو بار به عشق امام رضا (ع) از خوزستان یا آذربایجان یا کرمانشاه و… راه افتاده و آمده توی جاده و از این شهر ” دیرینه های پایدار” گذشته؛ مگر غیر از همین جاده کمربندی چیز دیگری هم از شهر سبزوار دیده که یادش بماند؟

آن ها فقط از همین مسیر عبور کرده اند.

kamarbandi-t02

و در این مسیر ۶ کیلومتری (کمربندی سبزوار) چیزهایی دیده اند که آدم اصلاً دلش نمی خواهد در طول سفر ببیند و چون خیلی صحنه ی چندش آوری است سعی کرده اند زود فراموش کنند؛ و کرده اند…
و وقتی یک جایی را در مسیر سفر فراموش کردی، نامش را هم فراموش می کنی…
این خیلی طبیعی است که می پرسند سبزوار کجاست؟

یک مسیر ۶ کیلومتری داریم…جنوب شهر سبزوار!

اسمش را گذاشته ایم ” کمربندی”…
متولی اش کیست؟ خدا می داند!

چرا تبدیل به آشغالدانی شده؟ از متولی اش بپرسید!

می پرسید: متولی اش کیست؟؟؟
عرض کردم که…. خدا می داند!!!

یک لحظه نقشه کشور عزیزمان، ایران زیبا را در ذهنتان مجسم کنید.

خلیج فارس به گستره ی بیش از ۱۵۰۰ کیلومتر مرز جنوبی پهن دشت ایران زمین را تشکیل داده است؛ مال خودمان است و البته کشورهای همسایه؛ که همگی به نحوی از وجود آن بهره مند و از مواهب آن مستفید می شویم.

حالا تصور کنید کشور بزرگ ایران، بیخیال خلیج همیشگی فارس و دریای عمان می شد و اصلاً کاری به کارش نداشت و حتی یک ماهی هم در طول سال از آن عرصه لاجوردی زیبا نمی گرفتیم؛ چه می شد؟
مضحکه ی همه مردم دنیا می شدیم که!

حالا قاب نگاهتان را کوچکتر کنید؛ و باز هم کمی کوچکتر…
سبزوار را می بینید که یک جاده ی کمربندی در جنوب شهر به طول ۶ کیلومتر  دارد.
درست انگار خلیج فارس سبزوار است.
به نسبت بسنجیم؛ نسبت جاده کمربندی به سبزوار مثل نسبت خلیج فارس است به ایران…

داخل هر دوی آن ها هم پر ازموهبت های خدادادی است؛ و ما چه استفاده ای از این موهبت کرده ایم؟
هیچ…

این کفران نعمت نیست؟
می دانید که بعضی از شهرهای بزرگ و پر رونق جهان که خیلی هایمان آرزوی یک بار رفتن به آن جا را داریم فقط یک مزیت دارند؛ و عمریست از طریق همین یک مزیت شکم همه شهروندانشان را با نان و بوقلمون پر کرده اند؟
می دانید مزیت آنها چیست؟
هیچ…

نه آب و هوای درست و حسابی دارند، نه منابع زیرزمینی مثل نفت و معدن های ارزشمند و… نه حتی جای مناسبی برای شهر شدن بوده اند، تنها مزیت آنها این است: سر راه قرار گرفته اند!!! سر راه عبور مسافرانی که می خواهند از شهری به شهر دیگر بروند!… فقط همین.

درست مثل سبزوار که سر یک پنج راهی قرار گرفته است.
اما آنها با برنامه ریزی درست و پهن کردن یک تور مناسب آنچنان ماهی های درشتی به دام می اندازند که…
که نگو…

و ما چه کرده ایم؟ هیچ!!!
گرسنگی کشیده ایم… بیکاری جوانان شهرمان را دیده ایم و رویمان را کرده ایم آن طرف…
نشسته ایم لب چشمه و تشنه مانده ایم!
فقط ماهی هایی که عبور می کنند را می شماریم… ( در سال حدود ۴۰ میلیون اتومبیل از کمربندی سبزوار می گذرد)؛ و لابد این ها که می روند یک روزی هم بر می گردند. (می شود ۸۰ میلیون اتومبیل!!!)

این ماهی ها شکمشان پر از مروارید است و ما فقط نگاهشان می کنیم تا بروند.
بیایند و بروند…

و البته بعضی وقت ها از زور ناچاری یک شب هم اینجا توقف می کنند و صبح آفتاب نزده می روند؛ فرار می کنند!
از بس فضای مناسبی برایشان فراهم کرده ایم!!!

خودمانیم، مسافری که آمده چند روز مسافرت پول خرج کند و خوش بگذراند، مگر مرض دارد در این زباله دانی پر از گنداب و عفن و چشم انداز پلشت و پلید و پر از استرس های بصری توقف کند؟
و پول خرج کند و ….
خودتان بودید در یک چنین جایی در طول مسیر سفر توقف می کردید؟

kamarbandi-t03

دلتان می آمد یک ریال پول در چنین خرابه ای خرج کنید؟
شاید فکر می کنید در به کار بردن کلمات دارم زیاده روی می کنم؟

اگر بروید، ۲ ساعت فقط وقت بگذارید و از نزدیک و با دقت به آنچه در جاده کمربندی داریم نگاه کنید، به همین کلمه ها و شاید بدتر از این ها برسید…

این مختصری است از بیان یک مطلب قابل اندیشیدن و…
و لابد می شود برایش هم چاره ای اندیشید. ولی ناچار به مختصریم…

به قول سعدی بزرگ: «از آن مختصر آمد، که به ملال نیانجامد»

در خاتمه فقط همین را عرض کنم و خلاص:

کمربندی سبزوار را می توان از این حال و روز نجات داد.
می توان آن جا را تبدیل به فضایی کرد که به جای “مسیر سفر” تبدیل به “مقصد سفر” شود.

سرمایه گذاری کلان می خواهد و کمی تدبیر و عشقِ خدمت به خلق خدا…

طبق هر عقل سلیمی، سرمایه گذاری خیلی مطمئنی هم هست و در کوتاه مدت اصل و چندین برابر سود سرمایه را برمی گرداند.

اگر از عهده بخش دولتی بر نمی آید(که تا حالا بر نیامده)، باید از بخش خصوصی کمک گرفت.

از سرمایه گذاری همین شهروندان سبزوار و یا هر جای دیگر…

به هر حال این دریایی است که می توان از آن ماهی گرفت؛ فقط باید ابزارش را فراهم کنیم.
مسلم است که هنوز دیر نشده، ولی مسلم نیست که در آینده هم دیر نمی شود…

کافیست یکی از شهرهای نزدیک ما در آینده اقدام به تامین فضایی برای توقف همراه با آرامش و لذت برای مسافران کند و آن وقت سبزوار همین پتانسیل را هم از دست می دهد.

پس تا هنوز آن روز نیامده باید فکری کرد.
خیلی هم توپ را توی زمین مسئولین محترم نباید انداخت…

آن ها اگر دغدغه این جور مسائل را داشتند، لابد وضعیت فعلی کمربندی سبزوار این طور مایه ی آبروریزی نبود.

خودمان با همت همگانی باید ماهی های در حال عبور را دریابیم.

منتظر نظرات شما همشهریان عزیز هستیم.

kamarbandi-t04

مشاهده گالری عکس های مربوط به این نوشته : [highlight]کمربندی سبزوار[/highlight]

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 3 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۳
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
مصطفی پنجشنبه , ۵ تیر ۱۳۹۳ - ۹:۰۷

مطلب تامل برانگیزی بود حالا درسته به خاطر طولانی بودنش تا آخر نخوندم ولی تا همونجایی که خوندم دیدم حرف دل مردم رو زدی
من خودم شخصا هر بار که میرم مشهد میبینم نیشابور واقعا داره پیشرفت میکنه ولی سبزوار هنوز همون میدون ورودی شو درست نکرده ای خداااااااا

نفیسه یکشنبه , ۸ تیر ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۹

ممنون از شما که حرف دل خیلی از ما رو به طرز زیبا یی بیان کردین ما که فقط یه شهروند معمولی هستیم هر بار که ورودی وکمربندی شهرمون رو میبینیم از وضعیتی که داره به شدت متاثر ومتاسف میشیم ؛ چرا اون آقایونی که بابت مسئولیت این کارها حقوق میگیرن ودر عین حال شهروند همین شهر هم هستند نه تنها هیچ اقدامی نمیکنن بلکه احساس عذاب وجدان هم ندارن؟ خدا روشکر مقام مسئول شهری که که بیشمار داریم ولی پیشرفت وآبادانی صفر.

آقا معلم یکشنبه , ۱۵ تیر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۱

سلام و درود
مطلب قابل تاملی بود
در زمان شهردار قبلی جناب مقصودی روزنه هایی از امید در چهره ی شهر دیده می شد
امید به رشد و سازندگی
امید به شهری زیبا و فراموش کردن نام شهر مردگان
کاش جادوگر شهر با کمک سیاهی ها جلو این سازندگی را نمی گرفتند
که این می شد الان با شجاعت و افتخار می گفتیم اینجا سبزوار است نه …

نظرات بسته شده است.