پارتی داشته باش و پادشاهی کن
برای خیلی از جوانان این کشور، رسیدن به شغل مناسب بدون داشتن پارتی چیزی شبیه رفتن به کره ماه است. اصلاً اگر در این جامعه پارتی داشته باشی، نانت در روغن است، آنهم روغن کرمانشاهی. تو بانک آشنا داری؟ میخوام وام بگیریم. تو فلان اداره آشنا داری؟ میخوام کارم راه بیفته. تو باشگاه آشنا داری؟
برای خیلی از جوانان این کشور، رسیدن به شغل مناسب بدون داشتن پارتی چیزی شبیه رفتن به کره ماه است. اصلاً اگر در این جامعه پارتی داشته باشی، نانت در روغن است، آنهم روغن کرمانشاهی.
تو بانک آشنا داری؟ میخوام وام بگیریم. تو فلان اداره آشنا داری؟ میخوام کارم راه بیفته. تو باشگاه آشنا داری؟ میخوام پسرم فوتبالیست بشه، تو بیمارستان آشنا نداری؟ کار مریض ما رو زودتر راه بندازه؟ و هزاران نمونه دیگر از این آشنا داشتن که برای ما ایرانیها بسیار آشناست.
به دنبال پارتی گشتن اولین ویژگی جامعه ماست وقتی میخواهد کاری را انجام دهد. به نظر میرسد پارتی حلّال بسیاری از مشکلات است که واقعاً هم اینگونه است.
خود را که فریب نمیدهیم. اگر کاری در هر ادارهای بزرگ و کوچک داشته باشی و آشنا یا همان پارتی معروف را نداشته باشی، کلاهت پس معرکه است اما اگر پارتی داشته باشی، برای راه افتادن کار، خودت هم نرفتی چندان مهم است؛ البته رشوه و زیرمیزی و پول چای و شیرینی حکایت خاص خود را دارد.
حتی در گلستان سعدی هم رگههایی از پارتیبازی را میبینیم «به نزدیک صاحب دیوان رفتم به سابقه معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم و اهلیت و استحقاقش بگفتم تا به کاری مختصرش نصب کردند….»
با توجه به این ویژگی مهم جامعه ما، نامه حجتالاسلام خسروپناه به وزارت آموزشوپرورش قم برای دادن پست مدیریتی به همشیرهاش، چندان عجیب نیست.
تقریباً همه جامعه ایران درگیر مسئله پارتیبازی است. هرکسی بخواند قانونی کار خود را پیش ببرد باید حالا حالاها صبر کند تا شاید کارمند باانصافی پیدا شود و کارش را راه بیندازد.
یکی از مشکلات اساسی ما ادارهها، نهادها و سازمانهایی است که با مردم سروکار دارند. اگر آنها وظایف خود را بهدرستی انجام میدادند و هرچه قانون میگفت عمل میکردند، دیگر شاهد پارتیبازی نبودیم. قانون یک حرف میزند و پارتی حرف دیگر. با آشنا داشتن بهراحتی میتوانید هر قانونی را دور بزنید.
برای خیلی از جوانان این کشور، رسیدن به شغل مناسب بدون داشتن پارتی چیزی شبیه رفتن به کره ماه است. اصلاً اگر در این جامعه پارتی داشته باشید، نانتان در روغن است، آنهم روغن کرمانشاهی.
به جامعهای که هر کس پارتی داشته باشد، کارش پیش میرود، نمیشود چندان امید داشت چون در این جامعه اولین چیزی که قربانی میشود انسانیت است. وقتی کسی به دنبال این است که با آشنا داشتن بهجایی برسد یعنی برایش مهم نیست که ممکن است در این میان حق کسی خورده شود؛ یعنی برایش مهم نیست وامی که الآن میگیرد شاید حق فرد دیگری است که این پول برایش از نان شب هم واجبتر است.
چقدر جوانان در این کشور بیکار هستند و فرزندان کسانی که دستی بر آتش قدرت دارند، با خیال راحت بر کرسیهای اشتغال تکیه زدهاند. بله اگر پدرت وزیر کشور باشد، وزیر اقتصاد برایت حکم مشاوره میزند و تلاش میکند با حذف پسوند فامیلی فضلی، کسی نفهمد جناب وزیر برای پسر آنیکی جناب وزیر حکم زده است.
تا اینگونه رفتارها در جامعه وجود دارد نمیشود امیدوار بود که ما به سمت خوبیها حرکت کنیم. معضلاتی که امروز با آن دستبهگریبان هستیم، تنها و تنها باعث میشود خوی درندگی جای انسانیت را بگیرد و در این صورت بدا به حال ما!
برچسب ها :ایران ، پارتی بازی ، حجتالاسلام خسروپناه ، مصطفی داننده
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰