درسی که «دلار» به ایرانیها داد
این یادداشت برای دلالها نیست، آنها تکلیفشان روشن است، این برای آنهایی است که با خودشان گفتند دلار میخریم تا حداقل نگران آینده نباشیم. گفتند هر چه داریم میفروشیم تا حداقل سرمایه خود را حفظ کنیم. حالا همینها دربهدر به دنبال فروش دلارهایی هستند که خریدند. آنهم درست به همان دلیلی که دلار انبار کرده
این یادداشت برای دلالها نیست، آنها تکلیفشان روشن است، این برای آنهایی است که با خودشان گفتند دلار میخریم تا حداقل نگران آینده نباشیم. گفتند هر چه داریم میفروشیم تا حداقل سرمایه خود را حفظ کنیم.
حالا همینها دربهدر به دنبال فروش دلارهایی هستند که خریدند. آنهم درست به همان دلیلی که دلار انبار کرده بودند؛ حفظ سرمایه.
آنها نگران بوده و هستند. نگران آینده زندگی خود و فرزندانشان، شرایط کشور آنها را به این سبک زندگی سوق داده است. گویی نگرانی برای فردا، بخشی از وجود ما شده است. هنوز بچه به دنیا نیامده است به فکر دانشگاه رفتن او هستیم. سختیهای امروز را به جان میخریم تا در فردایی که هنوز نیامده زندگی آرامی داشته باشیم.
بالا و پایین رفتن قیمت دلار در چند ماه اخیر، درس بزرگی برای همه ما بود. برای همه مایی که فکر میکنیم میتوانیم مسیرهای خوشبختی را از بیراه برویم
تلاش آنها برای خریدن دلار، یکی از دلایل ملتهب شدن بازار بود. دلارفروشها هر قیمتی میدادند، اینها میخریدند تا مبادا فردا گرانتر از امروز شود. البته امروز هم میفروشند مبادا فردا ارزانتر شود.
اگر اجازه بدهیم زندگی روند عادی خود را طی کند، ممکن است در بعضی روزها سختی بکشیم و کامهایمان تلخ شود اما حداقل حرص مال ازدسترفته نمیخوریم.
زندگی برخی از ما شبیه ماشینحساب شده است. همیشه در حال حسابوکتاب. واقعاً لذت نمیبریم از بس در اعداد غوطهور هستیم.
آنهایی که دلار نخریدند یا پراید ۴۰ تومانی نخریدند، امروز چه حسی دارند و آنهایی که خریدند چه حسی. هرچه طمع بیشتر، کام تلختر.
این نگرانیها برای همه است. واقعاً همه نگران آینده هستیم. فردایی که روشن نیست و ابرها اجازه نمیدهند آن را ببینم و به خاطر همین به آبوآتش میزنیم تا به کشتی مطمئنتر دل به این دریای طوفانزده و مهآلود بزنیم اما فراموش نکنیم در حال هم باید زندگی کنیم.
یادمان نرود تمام کشتیهای امن هم میتوانند غرق شوند. تایتانیک، امنترین کشتی زمان خود بود اما مغلوب کوه یخ شد.
خیلی از ما لذت زندگی کردن را فراموش کردهایم. ذهن مقتصد همیشه در حال حسابوکتاب است و این باعث میشود همه دنیا را با چشم حسابوکتاب ببیند. همه دنیای پول و سود نیست.
ما ایرانیها دیگر خیلی سود و ضرری شدهایم. چند خریدی؟ چند فروختی؟ کاش دیر میفروختی و … حتی وقتی کسی کتاب هم میخرد از او اول قیمت را میپرسیم.
بیایید سبک زندگیمان را عوض کنیم. دیدید که در دنیای دلار و ریال چه خبر است. گاهی خندان به خاطر سود و گاهی گریان به خاطر ضرر.
بیایید به گذشته فکر کنیم که چگونه شاد بودیم درحالیکه تلویزیونمان پارس سیاهوسفید بود و یا با اتوبوس واحد از اینسو به آنسوی شهر میرفتیم.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰