کد خبر : 8013
دیدگاه‌ها برای چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید بسته هستند
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 - 18:01
-

چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید

سبزواریان – مجید دواچی: به همت انجمن اسلامی معلمان سبزوار نشست علمی “چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید” و با حضور سه تن از کارشناسان آموزش و پرورش در محل پژوهشسرای دانش آموزی اسرار سبزوار برگزار شد. بنابراین گزارش در این نشست علمی که به دعوت انجمن اسلامی معلمان سبزوار برگزار شد سه تن از

davachi2سبزواریان – مجید دواچی: به همت انجمن اسلامی معلمان سبزوار نشست علمی “چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید” و با حضور سه تن از کارشناسان آموزش و پرورش در محل پژوهشسرای دانش آموزی اسرار سبزوار برگزار شد.

بنابراین گزارش در این نشست علمی که به دعوت انجمن اسلامی معلمان سبزوار برگزار شد سه تن از کارشناسان آموزش و پرورش به تحلیل شرایط و چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید پرداختند که مشروح این سخنان در پی می آید:

مهران صولتی؛ مدرس جامعه شناسی دانشگاه پیام نور سبزوار و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان سبزوار به عنوان اولین سخنران گفت: صحبت من درباره چشم انداز آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید مبتنی یر پیشینه ای تاریخی است و سعی می کنم با اتکا به رویکرد جامعه شناسی تاریخی به این چشم انداز بپردازم.

بسیاری از نهادهای جوامع غربی، در حرکت خود؛ نوعی سیر طبیعی را مستتر داشتند. اگر آموزش و پرورش مدرن در دنیا شکل گرفت، در ادامه آموزش سنتی بود. اگر دانشگاه ها در غرب نضج گرفته و قوام پیدا کردند در ادامه سیر منطقی کلیساها و حوزه های علمیه بود. بنابراین شکل گیری این نهادها؛ کمترین کج تابی ها را در اذهان ایجاد می کرد. اتّفاقاً چون شکل گیری آن ها طبیعی بود؛ به بسیاری از نیازهای جوامع خود نیز پاسخگو بودند. بنابراین چه در سطح دانشگاه ها و چه در سطح آموزش و پرورش، معمولا به اهداف خود رسیدند اگر چه هنوز منتقدانی در جوامع مدرن هستند که معتقدند جنبه های رهایی بخش محیط های آکادمیک و آموزش و پرورش باید افزایش پیدا کند و به نوعی خلاقیت در آن جا رونق بیش تری بیابد.

ورود آموزش و پرورش و دانشگاه در طلیعه شکل گیری ایران مدرن؛ یعنی از ابتدای مشروطه تا زمانی که مشروطه به دولت مطلقه شاهی پیوند خورد، هیچگونه سیر طبیعی نداشت و ما این ها را به شکل فرم هایی از قبل آماده شده وارد کردیم و طبیعی بود که این فرم ها محتوایی متفاوت از فرهنگ ما را در بطن خود می پرورد و البته چاره ای هم نداشتیم چرا که ایران در نظم جهانی که شرایط سرمایه داری بر آن غالب بود، یک کشور پیرامونی محسوب می شد و بسیاری از مقدرات ما را نظم جهانی رقم می زد و برای این که بیش از پیش از دنیا عقب نماند مجبور بود بسیاری ازدستاوردها را وارد کند ولی به این نکته ظریف دقت نکردند که  اگر فرم و شکل را وارد می کنند، لزوماً به معنی ورود محتوا نیست.

از طرف دیگر یک سری مناقشات سیاسی هم در این میانه نقش داشت. رضا شاه بنا داشت نفوذ روحانیت را در ایران کاهش دهد بنابراین سعی می کرد با یک سری اصلاحات، قدرت اجتماعی آن ها را تقلیل دهد. شکل گیری دادگستری، آموزش و پرورش مدرن و بنیاد نهادن دانشگاه تهران حداقل به لحاظ داخلی پاسخی به این مناقشات و مجادلات سیاسی بود که در کنار عامل خارجی که ایرانیان به دلیل این که از دوره مواجهه با روسیه و جنگ های دوگانه ای که با روسیه داشتند به این نتیجه رسیدند که ما عقب ماندیم و علت عقب ماندگی خود را نداشتن تسلیحات و جنگ افزار می دانستند پس به این نتیجه رسیدند که باید در ابتدا تسلیحات و جنگ افزار را به دست آوریم و سپس این جریان به اصلاحات امیرکبیر می رسد، شکل گیری دارالفنون، ارتش منظم و الی آخر. یعنی دغدغه عقب ماندگی از دنیا همواره حکمرانان را برمی انگیخت که سعی کنند بهترین دستاوردهای جامعه بشری را برای ایران به ارمغان بیاورند ولی به لحاظ این که این دستاوردها متعلق به فرهنگ و زمینه دیگری بود زمانی که وارد ایران شدند، به نوعی ناسازگاری با فرهنگ سنتی ایران دچار شدند.

یکی از کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در دوره رضا شاه؛ وظیفه کارمندسازی بود چرا که ادارات ایران داشت نضج می گرفت و بوروکراسی اداری کم کم شکل می گرفت، بنابراین نیاز بود که کارمندان ورزیده ای آموزش ببینند و در آموزش و پرورش مدرن و رسمی تربیت شوند ولی به لحاظ این که آموزش و پرورش در آن دوران واجد یک نگاه سیستمی نبود به این معنا که اگر جامعه را یک کل فرض کنیم که خرده نظام هایی مثل اقتصاد، آموزش و پرورش، سیاست و خانواده دارد که همه این خرده نظام ها رابطه ای متقابل و دیالکتیکی با هم دارند و اگر جایی این رابطه از جنبه دوطرفه اش به سمت یک طرفه شدن گام بردارد، دچار آسیب می شویم. این نگاه سیستمی شکل نگرفت و آموزش و پرورش مدرن جز وظیفه کارمندسازی که خوب انجام داد، تقریباً از انجام وظایف دیگرش بازماند و پس از مدتی به یک دستگاه حجیم، متورم و آماس کرده تبدیل شد و به سمتی حرکت کرد که کمترین تحول را می توانست پذیرا باشد. این دستگاه؛ ارمغانی از چیزی است که وارد ایران شد و الآن شما با میراثی مواجه هستید که همه این مشخصات را دارد.

سؤالی که مطرح می شود این است که چرا آموزش و پرورش ایران از کارکردهای خود عقب مانده است؟ آموزش و پرورش در دنیای مدرن؛ کارمند، دانش آموز و دانشجو تربیت کرد و آن ها را به جامعه عرضه کرد و این ها جامعه مدرن را سامان دادند. سخت  افزار این کار عبارت بود از این که بیایند و آموزش هایی را دریافت کنند و بعد وارد جامعه شوند ولی ما در تزریق نرم افزار آن عاجز ماندیم. نرم افزارش چه چیزی بود؟ نرم افزارش این بود که کارکرد آموزش و پرورش حداقل این بود که نسل نو و نونهالان جامعه را جامعه پذیر کند. یعنی از سنینی که بیشترین تأثیر را می پذیرند، نوعی تعلق ملّی را در بطن دانش آموزان وارد کنند و روح ملّیّت و ایثار و فداکاری برای ملّیّت را در آن ها بدمد تا اگر بعدها آن ها کارمند، مهندس و پزشک موفقی شدند به توسعه و پیشرفت کشور خود پایبند و وفادار بمانند ولی این اتفاق در ایران نیافتاد. یعنی ما سالیانه دانش آموزان بسیار خوبی تربیت می کنیم و این ها دانشجویان بسیار خوبی می شوند ولی ما بالاترین آمار فرار مغزها را داریم و مطابق آمار بانک جهانی؛ سالیانه۱۵۰هزار نفر از ایران مهاجرت می کنند که اکثرا آن ها برنمی گردند. یعنی آموزش و پرورش توانسته دانش آموزان را به لحاظ سخت افزاری و آموزش حرفه ای تعلیم بدهد و لی نتوانسته وجدان و غیرت ملّی را در وجود آن ها تزریق کند، بنابراین ما بهترین تربیت کنندگان نیروی انسانی برای جهان پیشرفته امروز تلقی می شویم.

از طرف دیگر در آموزش و پرورش مدرن، شاهد بیگانگی فزاینده دانش آموزان و معلمان نسبت به یکدیگر و هر دو این ها نسبت به نظام آموزشی هستیم. ما بهترین ساختمان ها را به عنوان مدارس بنیاد می گذاریم ولی از ایجاد شوری که بتواند دانش آموزان را به یک محیط فرح بخش و نشاط آور وابسته کند، عاجز مانده ایم. معلمان نیز به همین نسبت از وضع موجود ناراضی هستند.

آموزش و پرورش فعلی؛ دستگاهی حجیم و متورم و فاقد کمترین تحول و نوآوری است که به شدّت مصرفی شده و “چاه ویلی” است که هر چه بودجه داخل آن بریزید به دلیل عدم کارآمدی، اتلاف می شود. وقت ها اتلاف می شود. وقت کارمندان تلف می شود. دانش آموزان وقت خود را هدر می دهند.

مهم ترین اولویتی که در این سیستم می تواند وجود داشته باشد این است که مطالبه ما نوعی اصلاح ساختاری باشد، یعنی به سمتی برویم که هر چه بیشتر این ساختار، دموکراتیزه و مشارکتی شود و بتواند به سمتی برود که هر چه بیشتر فاصله و بیگانگی دانش آموز با معلم، و هر دو با نظام آموزشی را تقلیل دهد وگرنه اطمینان داشته باشید با این سیستم موجود هر چه بودجه به آموزش و پرورش تزریق شود، آورده چندانی نخواهد داشت.

حال چاره چیست؟ در کشورهای مبتنی بر سیستم اقتصاد بازار آزاد، چاره را در این دیدند که سیستم را کوچک کنند یعنی تصدی ها را به بخش خصوصی و غیر دولتی واگذار کرده و انتقال دهند تا اعتبار بیشتری برای کیفیت بخشی وجود داشته باشد. رییس جمهور محترم در سخنرانی که در جمع معلمان نمونه کشوری داشتند به این نکات اشاره کردند و دو نکته محوری در سخنان رییس جمهور بود که دراین جا به آن ها می پردازم؛ دکتر روحانی گفت: «بخش عمده ای از بودجه کشور به آموزش و پرورش اختصاص پیدا می کند و این بخش، دولتی است و باید به سمت مدارس غیر انتفاعی برویم.» البته تا این جا چیز جدیدی نبود ولی دو کد مطرح شد، یکی این که ما باید به سمت خصوصی سازی برویم و دیگر این که به سمت خرید خدمت حرکت کنیم. در پارادایم اقتصاد بازار آزاد که در جهان پیشرفته مرسوم است و سرمایه داری رقابتی و صنعتی است، این راه حل ها خوب است چرا که افزایش بهره وری و بهینه کردن نیروی کار را به دنبال دارد ولی در ایران که نیروی کار وقتی استخدام رسمی می شود، تا مدت های مدیدی ادامه دارد، این کار با مشکلاتی مواجه خواهد شد.

هدف چیست؟ کلیدواژه خصوصی سازی چیست؟ اولاً بایدفضا را رقابتی کنیم. سیستم آموزش و پرورش باید کوچک، چابک، خودگردان و تخصصی شود چرا که ما مدتهاست از اقتصاد دولتی غیرکارآمد و متورم رنج می بریم و به واسطه اقتصاد رانتی و نفتی خود ۶۰تا۷۰درصد اقتصاد دست دولت است.

مشکل کجاست؟ باز طرحی دارد پیاده می شود که با زمینه های خودش در جایی که مطرح شده مطابقت ندارد. این طرح؛ برای کشورهای توسعه یافته مبتنی بر اقتصاد بازار غربی خوب است ولی در ایران سرمایه داری صنعتی نداریم. سرمایه داری ما؛ تجاری – مالی در منحط ترین شکل خود یعنی سرمایه داری دلالی است که فقط به این می اندیشد پول خود را در بانک سرمایه گذاری کند و سودش را دریافت نماید. بنابراین با توجه به این که حجم عظیمی از نقدینگی در سرمایه داری مالی – تجاری به نفع تولید نیست چگونه می شود در این زمینه بهینه سازی داشت؟

خصوصی سازی در آموزش و پرورش ایران چه تبعاتی دارد؟ در سرمایه داری مالی – تجاری باید هزینه ها را کاهش و سود را افزایش دهیم و معنی آن این است که در پروژه خرید خدمت با مؤسساتی توافق می کنند که از نیروی آزاد و نه لزوماً معلم بهره می برند که ثبات شغلی و تعهد کاری ندارند، برای معلمی آموزش ندیده اند و در نتیجه عشق معلمی که جوهره و درون مایه یک معلم در این ها نیست، بنابراین برای ایجاد ثبات شغلی خود، بالاترین نمرات را به دانش آموزان می دهند چرا که در معادله هزینه – فایده اقتضا می کند که این وضعیت پیش بیاید. پولی شدن آموزش و پرورش، تولید فارغ التحصیلان بی سواد، تولید مدرک و حذف اخلاق حرفه ای، سیطره اقتصاد بر فرهنگ، کاهش دغدغه های ملی را خواهیم داشت. بنابراین در بستر سرمایه داری تجاری – مالی ایران طرح های این چنینی اثر معکوس دارد.

پیشنهاد چیست؟ ما باید به جای خصوصی سازی به سمت مردمی سازی برویم. مردمی سازی؛ یک شعار نیست. مردمی سازی؛ پروژه ای است که در همه کشورهای اسکاندیناوی(سوئد، نوروژ و فنلاند) انجام شده است. منظور از مردمی سازی این است که هرچه بیشتر زمینه مشارکت والدین، فرهنگیان و دانش آموزان را در مدیریت آموزش و پرورش رسمی افزایش دهیم. یکی از راه های مردمی سازی این است که از شوراهای دانش آموزی که الآن نقش تشریفاتی دارند شروع کنیم تا به مجالس دانش آموزی، پارلمان اولیا و پارلمان معلمان برسیم و این ها نه نقش تزئینی که نقش واقعی داشته باشند و باید به این سمت برویم که اگر والدین به مدرسه می آیند به جای دریافت پول، به فکر دریافت مشارکت فکری و عملی آن ها باشیم. تنها چاره مردمی سازی؛ این است که دانش آموزان و معلمان هرچه بیشتر به سمت هم افزایی، احساس تعلق ملّی و کاهش بیگانگی  پیش بروند.

خصوصی سازی از دانش آموزان ما مهندسین خوبی تربیت می کند ولی این مهندسان، کسانی هستند که نیروی خود را در بازار جهانی عرضه می کنند و به عنوان کسانی نیستند که به این کشور علاقه ای داشته باشند و بخواهند آن را آباد کنند و این مملکت را سامان دهند. بنابراین در کنار خصوصی سازی و گفتمان معیشتی که در این ایام بر اذهان فرهنگیان حاکم است و همه به دنبال این هستیم که معیشت خود را سامان دهیم، همان طور که در قطعنامه فرهنگیان آمده بود به سمت تکرار مطالباتی از این جنس برویم که چاره آموزش و پرورش ایران، نه خصوصی سازی بلکه مردمی سازی است.

محمد دلبری؛ مدرس جامعه شناسی دانشگاه فرهنگیان سبزوار و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز به عنوان دومین سخنران گفت: رویکردهای غالب در تحلیل پدیده های اجتماعی؛ کارکردگرایی، تضاد و تفسیری است.

رویکرد کارکردگرایی؛ در دانشگاه ها و آموزش وپرورش رویکرد غالبی است و به ذهنیت خیلی از ما نیز آشناتر است یعنی وقتی می خواهیم از آموزش و پرورش صحبت کنیم خیلی سریع به این قضیه می پردازیم که آموزش و پرورش برای ما چه می کند؟ خروجی اش چیست؟ این به طور کلی یعنی نگاه کارکردگرایانه. کارکردگراها معتقدند که بنیان جامعه بر اساس ۵نهاد اصلی؛ اقتصاد، آموزش و پرورش، سیاست، خانواده و مذهب استوار است. اگر هر کدام از این نهادها به وظایف خود درست عمل کند، نظم اجتماعی برقرار می شود و در سایه این نظم و تعادل، زندگی اجتماعی سامان می یابد.

نقص عملکرد سیستم آموزش و پرورش، ذهن ما را به خود مشغول کرده است و خروجی وظایفی که از آموزش و پرورش انتظار داریم به درستی محقق نمی شود. رویکرد تضاد با توجه به رویکرد انتقادی که دارد، به تضادهای درونی آموزش و پرورش می پردازد. آموزش و پرورش چقدر فرصت های برابری به سمت عدالت اجتماعی ایجاد می کند؟ یا آموزش و پرورش چقدر نابرابری را بازتولید می کند؟

رویکرد تفسیری چون از نقطه کنش و کنشگر آغاز می کند، مقداری خردتر و جزیی تر به بحث آموزش و پرورش می پردازد ولی به سهم خود رویکرد جدیدتری است و شاید به اندازه ای که باید تکامل پیدا نکرده است. این که رابطه دانش آموز و معلم باید چگونه باشد؟ انگیزه های معلم برای شغلش چیست؟ عواملی که موجب موفقیت تحصیلی می شوند، کدام است؟ در حوزه بررسی رویکرد تفسیری است.

متناسب با هر دیدگاهی، نظرات متعددی وجود دارد و وقتی می خواهیم پدیده ای را تحلیل کنیم عموماً با اتکا به یکی از این سه رویکرد و دیدگاه صورت می پذیرد.

اگر قرار باشد چشم انداز آموزش و پرورش را در دولت یازدهم بررسی کنیم ۲وسیله این امکان را برایمان فراهم می کند: یکی؛ برنامه های شخص وزیر و مسؤولان ارشد وزارتخانه که به عنوان برنامه های اصلی خود تعیین کردهاند و دیگری؛ عملکردهایی است که این وزارتخانه تاکنون داشته است.

برنامه مفصلی که دکتر فانی هنگام کسب رأی اعتماد به مجلس دادند، برنامه جامعی بود و به اندازه کافی به همه موضوعات و بخش ها اشاره لازم و کافی داشت. بسیاری از کارشناسان آموزش و پرورش معتقدند ما در اسناد بالادستی و در برنامه ریزی های عمومی کمتر نقص داریم یعنی به اندازه کافی متخصصانی داشته ایم که آسیب شناسی کرده و ارایه طریق نموده اند و برنامه ها معمولاً جامع و مانع است(البته این به این معنا نیست که هیچ خللی بر آن ها وارد نیست) ولی نسبتاً کامل هستند و به نظر می رسد که مشکلات و محدودیت ها در عمل است.

وزیر فعلی آموزش و پرورش در ۱۲محور برنامه های خود را به مجلس داده اند: ارتقای رهبری و مدیریت در آموزش و پرورش، توجه به منابع انسانی و ارتقای آن، بسط عدالت آموزشی و تربیتی، اعتلای برنامه های آموزش و پرورش،توسعه فعالیت های پرورشی، توسعه آموزش های فنی و حرفه ای، اقتصاد آموزش و پرورش و رفاه فرهنگیان، تقویت مشارکت عمومی در آموزش و پرورش، بهسازی فضا و تجهیزات و امکانات آموزش و پرورش، ارتقای جایگاه پژوهش، خلاقیت و نوآوری، و توسعه همکاری های بین المللی.

اکثر انتظارات و خواست های معلمان در این برنامه هست ولی چون داده های میدانی نداشتیم که بتوانیم ارزیابی عملکرد کنیم، نگاهی به خواسته های بیانیه اخیر تجمع فرهنگیان که با مدیریت کانون صنفی معلمان ایران انجام شده بود، می اندازیم. در بسیاری از محورها، همان خواسته هایی که نمایندگان فرهنگیان در کانون های صنفی دارند، مواردی است که وزیر در برنامه های پیشنهادی اش آورده است ولی به نحوی در عمل مغفول واقع شده است. مثلاً: بحث بسط عدالت آموزش و پرورش، پرهیز از طبقاتی کردن مدارس و خصوصی سازی آن ها، ارتقای کیفیت آموزشی در مدارس دولتی، بهبود معیشت و افزایش حقوق، بیمه درمانی مؤثر و کارآمد، همسان سازی حقوق با سایر کارمندان دولت و…

وزیر آموزش و پرورش بزرگ ترین معضل آموزش و پرورش را اقتصاد آموزش و پرورش عنوان کرده است و راهکارهایی نیز برای آن آورده که به نظر می رسد توفیق چندانی در این مسیر حاصل نشده چرا که امروز می بینیم معیشت و اقتصاد آموزش و پرورش به عنوان بزرگ ترین معضل هنوز خودنمایی می کند تا جایی که برای اولین بار در این چند سال اخیر اگر محدودیت های امنیتی دولت قبلی را در نظر نگیریم، معلمان بحث معیشت را دوباره پیش کشیده اند و تجمعات و اعتراضات خود را علنی کرده اند.

یکی دیگر از خواسته هایی که در برنامه وزیر هست ولی حتماً اجرایی نشده که دوباره در بیانیه فرهنگیان مطرح شده، حمایت از تشکل های غیر دولتی و صدور مجوز برای برگزاری مجمع عمومی کانون های صنفی است.

فعالان صنفی سبزوار بهتر می دانند که چه مشکلاتی در مسیر راه مشروعیت بخشی به فعالیتشان وجود دارد. فعالیت کانون های صنفی فقط بحث این نیست که مشارکت غیر دولتی را در آموزش و پرورش تقویت می کند بلکه حتی در بسیاری موارد به ارتقای منزلت و جایگاه فرهنگیان هم کمک می کند. این یکی از آن گزینه های بدیلی است که ما وقتی می خواهیم همه چیز را به حقوق و درآمد تقلیل ندهیم و دنبال راه های جایگزین می گردیم، فعال شدن معلمان در فعالیت های صنفی، قدرت چانه زنی آن ها را در حوزه های مختلف افزایش می دهد و اگر در جایی نیازها، خواسته ها و کمبودهایی باشد این نمایندگان صنفی معلمان هستند که می توانند مؤثر باشند.

در بحث تجهیزات و فضای آموزشی، مطابق آمار؛۶۵درصد مدارس ما نیازمند بهسازی و نوسازی هستند وقتی این آمار قابل توجه را کنار وعده های وزیر می گذاریم، نشان می دهد که وزیر در این مسیر، توفیق چندانی نداشته است.

مهم ترین مشکل آموزش و پرورش اقتصاد آموزش وپرورش است چیزی که آثار و پیامدهای آن فقط در معیشت معلمان خلاصه نمی شود. اقتصاد آموزش و پرورش محصول سه عامل است: در سطح کلان نگاه درجه اول به آموزش و پرورش دردولت یازدهم وجود نداشته است و این نگاه درجه چندم به آموزش و پرورش خود را در تخصیص منابع نشان می دهد. در سطح فردی شاید بتوانیم از کم تحرکی وزیر یا همکارانش در وزارتخانه نام ببریم. تبعات نگاه درجه چندم در اقتصاد آموزش و پرورش تا کجا ممکن است پیش برود؟ تحرک اجتماعی نزولی یا کاهش منزلت اجتماعی معلمان یکی از تبعات این قضیه است. رفتن به سمت خصوصی سازی و کالایی سازی آموزش و پرورش یکی دیگر از تبعات آن است. انحراف آموزش و پرورش از کارکرد و وظیفه اصلی اش که تعلیم و تربیت است، به عنوان یکی از جایگزین های کسری بودجه و منابع، یکی از سیاست های دولت فعلی و شخص وزیر این است که دنبال منابع جایگزین بگردند و درآمد را از دل آموزش و پرورش تأمین کنند که این امر بزرگ ترین ضربه ای است که در دراز مدت به بدنه آموزش و پرورش وارد خواهد کرد. چرا که برحسب رویکرد کارکردگرایی؛ تخصص آموزش و پرورش دراین قضیه نیست و نباید باشد و اگر ما هم این کار را انجام دهیم ضربه بزرگی به آموزش و پرورش خواهیم زد چرا که آموزش و پرورش از وظیفه و مسیر اصلی خود خارج می شود. نقش اصلی مدرسه به چه کسی سپرده می شود؟ اگر قرار است آموزش و پرورش درآمدزایی کند پس چه کسی کار تعلیم و تربیت را انجام دهد؟ چون نهاد آموزش و پرورش نهاد تخصصی اقتصادی نیست، رانت و فساد مالی ایجاد می شود که بعدها به عنوان مشکلات بعدی گریبانگیر آموزش و پرورش خواهد شد. هر مجموعه ای باید به رسالت اصلی خود بپردازد و قرار نیست بودجه آموزش و پرورش به دست خودش تأمین شود. وظیفه دولت است که نیازمندی اقتصادی این دستگاه را تأمین کند و آموزش و پرورش هم باید کار اصلی خودش را انجام دهد تا خدای نکرده دچار انحرافات بعدی نشود.

تمرکز گرایی یکی دیگر از اشکالاتی است که در آموزش و پرورش ایران وجود دارد و به نظر می رسد معلمین ما جز تدریس، نقش چندانی در فرایندهای آموزش و پرورش ندارند.

مدرک گرایی نیز از جمله نواقص و آسیب های نظام آموزش و پرورش ماست که در مجالی دیگر بیشتر به آن می پردازیم.

اسماعیل نصرآبادی؛ رییس دانشگاه فرهنگیان سبزوار و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز به عنوان آخرین سخنران گفت: الحق والانصاف دکتر فانی هیچ برنامه ای فراتر از آن چه که عمل کرده، نگفته است. یعنی هیچ شعاری نداده که به آن عمل نکرده باشد و در حقیقت جای هیچ گله ای از ایشان وجود ندارد. تنها گله ای که می ماند این است که بگوییم شعارهای او شعارهای آرمانی نبوده است.

باید اولین سؤال را از مجلس شورای اسلامی بپرسیم که مجلس عزیز! چرا به گزینه اول رأی ندادی؟

مطابق برنامه فانی معجزه ای اتفاق نخواهد افتاد. او در بحث اقتصاد نوشته: مدیریت منابع؛ وی از محل صرفه جویی یک هزار میلیارد تومان صرفه جویی انجام دادیم تا بتوانیم برای۳۰۰هزار معلم ابتدایی خود درصدی افزایش حقوق داشته باشیم. بحث بعدی تغییر نظام بودجه ریزی آموزشی است که در برخی مدارس به صورت پایلوت انجام شده بدین صورت که بودجه ای را در اختیار مدارس قرار می دهند. گسترش نقش شوراها را گفته است. بهینه سازی نظام پرداخت مبتنی بر شایستگی و رتبه بندی که از اول مهر قرار است اجرا شود. طراحی سازمان رفاه فرهنگیان که این سازمان تشکیل شده و رییس جمهور محترم کمیته ویژه ای بدین منظور تشکیل داده اند.

جایگاه معلم چه باشد؟ آرمان ها و شرایط ایده آلی که می خواهیم به آن برسیم یا  شرایطی که کشورهای توسعه یافته به آن رسیده اند. اگر قرار است به آن ایده آل ها برسیم باید مثل ژاپن، معلمین؛ سلاطین معلم شوند. واقعاً چقدر جایگاه و منزلت در اجتماع برای معلم مانده است؟ باید توجه به معلم، به دغدغه جامعه تبدیل شود. بخشی از آن به وزارتخانه آموزش و پرورش برمی گردد و بخشی هم به من معلم بر می گردد. یعنی من معلم نتوانسته ام خودم را درست به جامعه بشناسانم و این آسیب بسیار جدی است. افزایش حقوق به خودی خود دردی را دوا نمی کند بلکه پیش شرط هایی هست که باید آن ها تحقق پیدا کند. مثلاً لفظ ۳ماه تعطیلی به خودی خود توهین است. وقتی می گویند ۳ماه تعطیلی برخی فکر می کنند که معلم سه ماه تعطیل است و باید ۹ماه حقوق بگیرد و…

ما معلمان در چه جایگاهی هستیم؟ در چه جایگاهی می توانیم قرار داشته باشیم؟ اگر برنامه ریزی دقیقی صورت بگیرد و شخصیت کاریزماتیک تری داشته باشیم و شخصیت فعال تری در صدر وزارتخانه ما قرار بگیرد می توانیم ازاین شرایطی که امروز در آن قرار گرفته ایم به شرایط بهتری برسیم ولی به شرایط ایده آل نخواهیم رسید.

برای نمونه: اگر می بینید وزارت بهداشت توانسته تحول ایجاد کند به دلیل این است که مجلس در بحث هدفمندی یارانه ها تصمیم می گیرد که بخشی از درآمد دولت به بهداشت تعلق بگیرد. دوستان منتقد امروز، چرا آن روز از نمایندگان خود در مجلس نپرسیدند که چرا به آموزش و پرورش بودجه ای این چنینی اختصاص پیدا نکرد؟

نظام رتبه بندی معلمان فقط برای امسال ۱۳هزار میلیارد ریال بودجه نیاز دارد که این مبلغ سال آینده بالغ بر ۳۵ هزار میلیارد ریال خواهد شد و برای تخصیص آن باید راهکارهایی پیدا کرد تا دست وزیر برای مانور دادن باز شود.

بنابراین ما نباید فکر کنیم که وزیر آموزش و پرورش هیچ کاری نمی کند یا هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. هر فرد دیگری هم که به جز آقای فانی بود به طور قطع و یقین نمی توانست ما را به شرایط ایده آل برساند و تحول آن چنانی ایجاد کند چرا که منابع از قبل تعیین شده است.

تحول بنیادین در بخش معیشت آموزش و پرورش بین ۷۰هزار تا ۹۰هزار میلیارد ریال نیاز دارد. کدام وزیر می تواند این کار را انجام دهد؟ حتی رییس جمهور هم نمی تواند این کار را انجام دهد! چرا به قضایا واقع بین نیستیم؟

من به شدت با تحصن معلمان مخالفم چرا که با این کار همین منزلت حداقلی را هم زیر سؤال می بریم. من هم یک معلم هستم و حقوق معلمی می گیرم و با کسانی که می گویند حقوق معلمی کم است، موافقم، ولی معتقدم اگر می خواهیم روی چیزی مانور بدهیم، اولین کاری که باید انجام دهیم این است که احساس و نگاه جامعه را نسبت به معلم بهبود بخشیم.

نظام رتبه بندی حداقل می تواند پایه حقوق همکاران را بالا ببرد و شرایط را تا حدودی برای افزایش های بعدی مناسب کند. آموزش و پرورش در سال۹۴ حدود ۲۳درصد افزاش بودجه داشته است ولی این مبلغ به هیچ کجا نمی رسد. ما یک میلیون و ۲۰۰هزار معلم داریم، نرم دانش آموزانمان زیر نرم جهانی است. برنامه وزیر این بود که در عرض ۵سال تعداد معلم ها را به ۸۰۰ هزار نفر کاهش دهد که اگر این امر محقق شود، می تواند تحول ایجاد کند.

باید مشکلات بنیادین را حل کنیم. بزرگ ترین ایراد موجود تبعیض است و حق همکاران فرهنگی خود می دانم که در جهت رفع این تبعیض آشکار تلاش کنند ولی باید نوع بیان و رفتارمان متناسب با معلمی باشد. بخشی از نابسامانی های جامعه برعهده من معلم است چرا که من به عنوان یک معلم در انجام وظایف خود کوتاهی کرده ام. بیایید کمک کنید حالا که خسر الدنیا شده ایم خسر الاخره نشویم!

بنابراین گزارش؛ در پایان جلسه تعدادی ازهمکاران حاضر در جلسه سؤالاتی را به صورت کتبی و شفاهی مطرح کردند و سخنرانان جلسه به آن سؤالات پاسخ دادند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.