دوم خرداد جنبشی فرا طبقاتی بود
۸۱ سال بعد از آن واقعه شاید آن روز که مسئولان وزارت کشور دولت ششم جلسهای گذاشته بودند تا مانند هر انتخابات دیگر روزی را برای هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تعیین کنند، هیچگاه فکر نمیکردند که چنین حادثه ای در شرف وقوع است.روزی که رهبر انقلاب در پیام شان پس از انتخابات، آن را
۸۱ سال بعد از آن واقعه
شاید آن روز که مسئولان وزارت کشور دولت ششم جلسهای گذاشته بودند تا مانند هر انتخابات دیگر روزی را برای هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تعیین کنند، هیچگاه فکر نمیکردند که چنین حادثه ای در شرف وقوع است.روزی که رهبر انقلاب در پیام شان پس از انتخابات، آن را «حقیقتاً یک حماسهتاریخی» و «کمیاب و کمنظیر» در دنیا خواندند.در حالی که واجدین شرایط برای حضور در انتخابات حدود ۳۰ میلیون نفر بودند ، ۲۰میلیون رای به نام یک کاندیدا به صندوق ریخته شد. از لحاظ شرکت کننده و آرایی کسب شده شاید بتوان این انتخابات را ، در ردیف بالاترین میزان مشارکت مردمی در انتخاباتی در ایران دانست.بسیاری از جامعه شناسان و پژوهش گران در سال های اخیر همواره از واقعه ۲ خرداد به عنوان نقطه عطف تاریخی نام برده اند و در سال های اخیر بسیاری ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ را در ادامه همان حضور ارزیابی می کنند. علل شکل گیری دوم خرداد در همان سال ها هم محل بحث و نزاع بود. اما مردم خواهان تغییر بودند. دولت اصلاحات ۸ سال در قدرت بود. مطالبات سیاسی و اقتصادی فراوانی را محقق کرد اما در پایان آن دوره ۸ ساله مردم هنوز خواهان تغییر ماندند. چنین خواسته ای آنان را دوباره به پای صندوق های رای کشاند امادر کمال ناباوری به جریان مخالف اصلاحات رای دادند. علت شکست اهداف اصلاحی دوم خرداد هنوز هم محل بحث و مناظره است. به همین مناسبت در هجدهمین سالگرد آن روزنگاهی داریم به علل اجتماعی که این واقعه را شکل داد.بسیاری همچنان باور دارند که اتفاق دوم خرداد تبلور حضور مردم در یک جنبش بود ، جنبشی که اکنون در نگاهی منطقی به یک حرکت فکر شده تبدیل شده است. عبدا… ناصری، مدیرعامل اسبق خبرگزاری جمهوری اسلامی در دولت اصلاحات و عضو بنیاد باران در گفتوگویی که با روزنامه «قانون»، به مناسبت هجدهمین سالگرد دوم خرداد داشت، این روز را به خاطر قابلیت فراجناحی اش یک جنبش نامید و دولت برآمده از رأی مردم در آن روز را موفقترین دولت در طول چهار دهه جمهوری اسلامی ایران خواند. مشروح این گفت و گو را می خوانید:
انتخابات ۷۶ هم مثل انتخابات ۹۲ برگزار شد، و این جامعه بود که تصمیم گیری کرد چه رأیی را به چه نامزدی بدهد ومهم گروه های جریان سازی بودند که توانستند مسیر رأی مردم را مدیریت کنند.
در آن فضای آزادبعد از دو خرداد بعضا دچار اشتباهات تاکتیکی و راهبردی نیز میشدند، برخی از شعارهایی که در سالهای آخر اصلاحات برخی از افراد معدود تحت عنوان «خروج از حاکمیت» میدادند، که البته آنها هم بعدها آن شعار را تعدیل و به گونه دیگری تحلیل کردند اشتباه بود.
دولت اصلاحات فضای جدیدی را در عرصه آموزشی و فرهنگی و اجتماعی برای اولین بار ایجاد کرد که بیسابقه است.
یکی از بزرگترین دستاوردهای اجتماعی دولت اصلاحات تأسیس شوراها بود.
دوره اصلاحات، نقطه عطف و جنبش اصلاحات، جنبش واقعی است.
روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز تمام پارادایم و گفتمانش اصلاح طلبی است.
چه مؤلفههایی باعث شد تا در دوم خرداد ۷۶مردم به جریان اصلاحات روی بیاورند؟
یکی از مهمترین و بزرگترین مؤ لفههایی که میتوان به آن اشاره کرد، طرح بحث جدید توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. این حوزه در دولت آقای هاشمی مورد بیتوجهی کامل قرار گرفته بود و ما نمونه آن را در حوزه بزرگترین وزارتخانه دیدیم که مثلا بعد از استعفای وزیر ارشاد وقت، آقای هاشمی به دنبال انتصابهایی رفت که در فضای فرهنگی جامعه اصلا قابل دفاع نبود، مثلا بعد از یک دوره کوتاهی از وزارت آقای لاریجانی که آن هم چندان از نظر پیشینه سیاسی برای نخبگان قابل توجیه نبود، بلافاصله یک مهندس تکنوکرات در رأس بزرگترین نهاد فرهنگی قرار گرفت که پیش از آن قریب به بیش از ۱۰ سال «کاندیدای جناح چپ در سال ۷۶» آن را مدیریت میکرد. یا مثلا حوزه وزارت کشور که در دولت دوم آقای هاشمی دست فردی افتاد که هیچ نوع سابقهای نداشت و توسعه تحزب و گسترش جامعه مدنی اساسا مورد توجه آقای هاشمی نبود و اینها خلأ بود. با توجه به ظهور نسل جدید در جامعه یعنی همان نسلی که در انتخابات ۷۶ به عنوان رأی اولیها به حساب میآمدند، این نیاز را در جامعه احساس کردند و مخاطبان جدید جمهوری اسلامی به دنبال بحث گسترش جامعه مدنی بودند.در آن روزها با توجه به اینکه شاهد آغاز تحولات عصر جدید از نظر تکنولوژی و ارتباطات در جهان و به تبع آن در ایران هم بودیم، این بزرگترین مؤلفهای بود که سرنوشت حوزه اجتماعی را تغییر داد.
علاوه بر این یک باور عمومی هم شکل گرفته بود که حاکمیت در پی یک نامزدمشخص است و آرای مردم و مراوده با صندوق رأی خیلی تأثیری در سرنوشت جامعه ندارد. علاوه بر این دو عنصر مهم بحث اقتصاد هم تا حد زیادی تأثیر خودش را در جامعه گذاشته بود و جامعه رأی دهنده کشور در سنین مختلف آماده یک تحول گسترده در عرصه سیاسی و اجرایی بود.
از طرف دیگر مؤلفههایی بودند که مخصوص کاندیدای جناح چپ بود؛ یعنی پارادایم و گفتمانی که ایشان دنبال میکرد. روحانی بودن و سیادت ایشان هم در جامعه سنتی و روستایی ما بسیار اثرگذار بود و نتیجه انتخابات دوم خرداد را مجموع این مولفه ها شکل داد.
یعنی به نظر شما ویژگیهای شخصی کاندیدای چپ دوم خرداد در توده مردم تاثیرگذار بود؟
بله، یعنی در میان عامه مردم که تحلیل زیادی از شرایط نداشتند و به سراغ رسانهای جز تلویزیون نمیرفتند که بتوانند حوادث و رویدادها را از طرق مختلف پیگیری کنند قطعا باید گفت که این ویژگیها و کاراکتر شخصیتی، خودش در رأی آوری و رأی گیری بسیار مؤثر بود، ضمن اینکه ما یادمان نرفته است که تلویزیون جمهوری اسلامی که تحت مدیریت آقای لاریجانی بود خیلی جانبدارانه از نامزد رقیب حمایت میکرد و این پدیدهای بود که اساسا میتوان گفت که هم برای نخبگان و هم برای بخش سنتی جامعه پدیده ناپسندی بود، پس میتوانست در رأی جامعه اثر بگذارد.
با توجه به مؤلفههایی که گفتید، پذیرنده این مؤلفهها و خاستگاه و بدنه جنبش اصلاحات بیشتر از کدام قشر جامعه تشکیل شده بود؟
طبیعتا مهمترین قشر، گروههای مرجع جامعه مثل روزنامه نگاران، نویسندگان، اساتید، جامعه تکنوکرات وبخش جوانان جامعه که همان رأی اولیها هستند هم تلاش گسترده ای کردند و تاثیرگذار بودند. اما من جامعه رأیاصلاحطلبان را فراتر از این میبینم، یعنی اساسا طبقه متوسط و زیر متوسط جامعه هم کسانی بودند که به ایشان رأی دادند و همین باعث شد که ما از حادثه دوم خرداد به عنوان یک جنبش یاد میکنیم.
یعنی شما معتقدید قشر متوسط در سبد رأی آقای ناطق نوری نقشی نداشتند؟
رأی آقای ناطق نوری رأی ۷ میلیونی بود، یعنی همان میزان ثابت رأی سیستماتیک جریان اصولگرا یا جناح راست که در مساجد، پایگاههای بسیج و نهادهای نظامی وجود دارند، برای همین غیر از این تعداد رأی تشکیلاتی، رأیی در جامعه نداشتند. بنابراین باید گفت که همه آحاد جامعه به کاندیدای جناح چپ روی آورده بودند و همان بخش عامه جامعه هم تا حدود زیادی تحت تأثیر جامعه جوانان بودند.
نظری که گاهی اوقات در مورد انتخابات ۹۲ از جانب برخی افراد شنیده میشود که انتخاب آقای روحانی یک سوپاپ اطمینان برای جلوگیری از اتفاقات ناشی از فشارهای دولت قبل بود، در مورد انتخابات ۷۶ هم مصداق دارد؟
ببینید انتخابات ۷۶ هم مثل انتخابات ۹۲ برگزار شد، و این جامعه بود که تصمیم گیری کرد چه رأیی را به چه نامزدی بدهد ومهم گروه های جریان سازی بودند که توانستند مسیر رأی مردم را مدیریت کنند. حادثه دوم خرداد از این جهت با ۹۲ متفاوت بود که دوم خرداد بعد از یک دوره نسبتا طولانی عزلتنشینی و گوشه گیری جریان خط امام(س) صورت گرفت، به همین دلیل هم استدلال ما اصلاح طلبان این بود که با نامزدی فرد مورد نظرمان در سال ۷۶ در ابتدا میتوانیم رأی قابل توجهی را کسب کرده تا بتوانیم حیات سیاسی اصلاح طلبان را پرنشاط کنیم. چون جناح چپ با توجه به فشارهای دولت قبل و اینکه همه ارکان حکومت بسیج شده بودند برای اینکه نامزد مورد نظر خودشان را وارد خیابان پاستور کنند خیلی امیدی به پیروزی در انتخابات ۷۶ نداشتند. حتی میتوان گفت که تا حدود زیادی رئیس جمهور دولت قبل یعنی آقای هاشمی هم با این قضیه آشنا و متمایل به این مسئله بود و به همین دلیل نیز اکثر وزرا و مدیران منتسب به ایشان از آقای ناطق نوری حمایت کردند. تحلیل جریان چپ این بود که یک مقدار رأی بیاورند تا بتوانند دوباره وارد فضای سیاسی شوند، ولی تقریبا از یک ماه یا پانزده روز آخر بود که فضای اجتماعی به گونهای مشاهده شد که برای امثال شخص آقای هاشمی و دیگران هم این لمس و درک شد که جامعه در حال ورود به یک فضای جدید است و نامزد جناح چپ هم پیروز انتخابات خواهد بود. این هم یکی دیگر از دلایلی است که از دوم خرداد به عنوان یک جنبش یاد میشود.
اما انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ از جهاتی کاملا متفاوت بود؛ در سال ۹۲ اصولگرایان در یک توهمی بودند که کرسی ریاست پاستور را بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی تحت هر شرایطی خواهند داشت، به همین جهت هم بودکه ائتلاف نکردند و با خیال راحت وارد میدان شدند و هر کدام از نامزدهای اصولگرا هم به امید پیروزی آمده بودند، اما در روزهای آخر تدبیری با محوریت رهبر جبهه اصلاحات صورت گرفت که همه معادلات بازی را بر هم زد و برای اینکه کشور از آن روند ۸ ساله گذشته نجات پیدا کند، اصلاحطلبان و در رأس آنها رهبر اصلاحات حاضر شدند که نامزد اصلی خودشان را که گفتمان اصلاح طلبی مشخصی داشت، یعنی آقای عارف را کنار گذارند و برای مصلحت و حفظ مصالح و منافع عمومی به نامزدی روی بیاورند که تا آن موقع بیشتر پیشینه اصولگرایی داشته اما در آن انتخابات آمده بود و از گفتمان رئیس دولت اصلاحات استفاده میکرد. برای اصلاح طلبان نیز مهم این است که چه کسانی به این گفتمان روی میآورند، تا به امروز هم خوشبختانه آقای روحانی این گفتمان را پیش برده است، اگرچه در برخی از حوزههای اجرایی و انتخاب برخی از اعضای کابینه میتوان به او انتقاداتی وارد کرد، اما در هر صورت ایشان تا به امروز هم همان گفتمان اصلاح طلبی خودش را دنبال میکند و تا امروز هم مورد حمایت اصلاح طلبان بوده است، تا آینده هم این حمایت خواهد بود تا ببینیم چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
جناح چپ در سال ۷۶ چقدر با برنامه وارد انتخابات شده بود و چقدر پیش بینی میکردند که نامزدشان چنین رأی بالایی را داشته باشد؟
عرض کردم که گروههای مرجع در جریان چپ آن روز تا حدود یک ماه قبل از انتخابات این احتمال پیروزی قطعی را نمیدادند، چون تا آن زمان تمام دستگاههای تأثیرگذار از تلویزیون گرفته تا تریبون ائمه جمعه و جماعات و نهادهای حتی غیر مسئول در انتخابات همه فعال شدند که نامزد رقیب اصلاحات رأی بیاورد، در این فاصله البته ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان هم کار خودش را به صورت جدی انجام میداد، از حدود کمتر از یک ماه مانده به دوم خرداد بود که با سفرهای استانی و گزارشها و نظرسنجیهای میدانی که توسط برخی نهادها و حتی نهادهای امنیتی صورت گرفت مشخص شد که آن پیشبینی که حاکمیت در مورد نامزد مورد نظرشان داشت، اتفاق نخواهد افتاد. به طور طبیعی ورق برگشت و یک رأی غیرقابل تصور در صندوق نامزد اصلاح طلبان ریخته شد اما چپهایی که در ستاد ایشان فعالیت میکردند به طور جدی در کل کشور مشغول کارهای سیاسی و تبلیغاتی متعارف خودشان بودند.
با توجه به اینکه گفتمان اصلاحات مورد توجه بسیاری از بدنه اجتماعی بود چه شد که در سال ۸۴ مردم به آن گفتمان رأی ندادند؟
مهمترین عامل شکست اصلاح طلبان در سال ۸۴ همان اشتباهی بود که اصولگرایان در سال ۹۲ مرتکب شدند. تنوع نامزدها و عدم ائتلافشان عامل اصلی شکست اصلاح طلبان بود و معتقدم که قطعا اگر اصلاح طلبان با یک نامزد آمده بودند و آقای هاشمی که باوجود تحلیل برخی از نخبگان تصور میکرد قطعا پیروز خواهد بود وارد این میدان نشده بود، حتما دو نامزد اصلی جبهه اصلاحات، یعنی آقایان کروبی و معین، احیانا میتوانستند به یک ائتلاف واحد برسند، چنانکه سال ۹۲ با محوریت رهبر جبهه اصلاحات این اتفاق صورت گرفت.
اما دو عامل دیگر را هم در کنار این عامل باید در نظر گرفت، یکی اینکه نامزدی که به مرحله دوم راه پیدا کرد، در مرحله اول هم با یک پارادایمی آمد که هرچند این پارادایم پشتوانه سیاسی خاصی از نظر حکومتداری نداشت ولی بخشهای متنوعی از جامعه را به خود جذب کرد، این گفتمان، گفتمانی بود که تقریبا همه انقلاب و همه آحاد حاکمیتی را زیر سوال برد و گذشته ۲۷ ساله انقلاب را به صورت کامل دچارتخطئه کرد که اقبال به این نوع ادبیات برای بخشی از جامعه قابل پیش بینی بود.
عامل سوم هم این بود که در واقع یکی از نهادهای غیر مسئول در روز رأی گیری مرحله اول به طور جدی فعال شده بود که شخص آقای احمدینژاد به مرحله دوم انتخابات راه پیدا کند و از نامزد اولیهشان که آقای قالیباف بود فاصله گرفته بودند و در مرحله دوم هم به دلیل جایگاه اجتماعی آقای هاشمی پیشبینی شده بود که هرکس رقیب ایشان شود برنده انتخابات خواهد بود، بنابراین، این اتفاق به دلیل این سه عامل افتاد.
به نظر شما با توجه به وضعیت حال حاضر جامعه، میتوان باز هم همان شعارهای دوران اصلاحات را تکرار کرد و آیا جامعه امروز آن شعارها را میپذیرد؟
اتفاق ۸۸ نشان داد که دقیقا اصلاحات در جامعه قویتر و نهادینهتر شده است و هنوز هم آن روند ادامه دارد، من رأی سال ۹۲ را دقیقا در همین چارچوب ارزیابی میکنم، یعنی اگر اصلاحات و اندیشه اصلاحطلبانه بر خلاف تصور برخی افراد از بین رفته بود حتما با محوریت و نقش خاصی که رهبر اصلاحات ایفا کرده بود، نتیجه انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ این نمیشد. اینمسائل همه بیانگر این است که هم آن اندیشه کماکان در جامعه قدرتمند است و هم آن رهبری، کاریزمای خودش را در جامعه محفوظ دارد. آنچه که مهم است این است که ما در جامعهمان که یک جامعه توسعه نیافته است از عدم توازن شدید رسانهای و وسایل افکار سنجی برخورداریم، به این معنا که تلویزیون و رادیویی که تحت اشراف حاکمیت است و تریبونهای رسمی در شهرستانها و شهرهای کوچک و روستاها به صورت یکدست در اختیار جریان رقیب اصلاحات است و این محدودیتهایی هم که در همین یکی دوسال اخیر برای جریان و تفکر اصلاحطلبی به وجود آمده و نسبتا هم قابل توجه بوده همه نشانگر این است که این اندیشه دارای اقبال اجتماعی بسیار بسیار بالاست.
تعریف شما از گفتمان اصلاحطلبی چیست؟
گفتمان اصلاح طلبی در نهایت گفتمانی است که میخواهد یک هماهنگی بین جامعه دینی با مؤلفههای نوین جهانی برقرار کند. در کشور ما هیچ گفتمان دیگری نمیتواند به این آرزو تحقق بخشد و ما هم اگر بخواهیم در نظام نوین جهانی جایگاهی داشته باشیم ناچاریم که از این اندیشه حمایت کنیم و این اندیشه است که میتواند کشور را به سرانجام موفقیت در عرصههای ملی و بین المللی برساند. آقای روحانی هم خوب تشخیص داده است، با توجه به پیشینه پرسابقه اصولگرایانه اش در انتخابات ۹۲ تشخیص داد که باید همان پارادایم اصلاح طلبی را ادامه دهد و همین نیز باعث شد که به پیروزی برسد.
به نظر شما شعارهاییکه در دوران اصلاحات مطرح شد چقدر تحقق پیدا کرد؟
شعارهای اصلاح طلبی که در عرصه دولتی داده میشد تا حدود بسیار زیادی تحقق پیدا کرده است، البته انکار نمیکنم که افکار عمومی جامعه چنین برداشتی را مشابه من ندارد به دلیل اینکه رسانههای قدرتمند کشور و در رأس آنها صداوسیما به عنوان اپوزیسیون اصلاحات سالها علیه تفکر اصلاح طلبی سمپاشی کردهاند، پس شما این روزها در بخشهای گسترده و مهمی از جامعه اگر بخواهید یک ارزیابی کنید در عین اینکه دولت اصلاحات را یک دولت سالم و پاک میدانند، اما معتقدند که اصلاح طلبها خیلی نتوانستند برای مثال در حوزه اقتصادی موفق باشند، زیرا امروزه یکی از بزرگترین دغدغههای جامعه ما اقتصاد است و به همین جهت نیز دولتها را با این نشانه مورد ارزیابی قرار میدهند. آقای احمدینژاد هم اگر توانسته تا به حال و مخصوصا در دوره ۸ ساله خودش بخشی از جامعه به ویژه قشر فقیر و زیر خط فقر را با خودش همراه کند به خاطر این بوده که از پول هزینه کرد، البته در جایگاه غیر مطلوب خودش. امروز نیز اگر من معتقدم آقای احمدینژاد تا حدودی نسبتا پایگاه اجتماعی دارد به دلیل همان نوع کارکرد غیر عالمانه و غیر فنی است که در حوزه دولتداری و کشورداری کرده بود و پول نفت و درآمدهای دیگر کشور را مستقیما به تعبیر خودش وارد سفره مردم کرده بود، ضمن اینکه بخشهایی از جامعه از این اتفاق خوشحال بودند اما در بلند مدت آثار تخریبی بسیار بزرگی از جمله در حوزه اقتصادی و تورم بر این جامعه گذاشته که سالهای سال باید سیاستمداران و دولتمردان راهی را دنبال کنند تا بتوانند به یک ثبات اقتصادی در جامعه برسند.
دستاوردهای دولت اصلاحات در زمان احمدی نژاد باقی ماند؟
بدون شک دولت اصلاحات فضای جدیدی را در عرصه آموزشی و فرهنگی و اجتماعی برای اولین بار ایجاد کرد که بیسابقه است و دولت بعدی هم مجبور بود که بخشی از اینها را باوجود زاویه بسیار شدیدی که با دولت اصلاحات داشت دنبال کند. یکی از بزرگترین دستاوردهای اجتماعی دولت اصلاحات هم تأسیس شوراها بود که به صراحت در قانون اساسی بود اما سالها مورد بیتوجهی دولتهای قبلی قرار گرفته بود، البته دولت جنگ شرایطی داشت که نمیتوانست وارد این عرصه شود، اما به این نکته توجه کنید که دولت و اساسا تفکر آقای هاشمی هم چندان تمایل و توجهی به مباحث توسعه جامعه مدنی و توزیع قدرت در روزگار خودش نداشت. پس آن دسته از دوستان هماهنگ با تفکر آقای هاشمی که تفکر اصلاح طلبی را مولود سیاستها و ادامه روند دولت سازندگی میدانند اشتباه تحلیل میکنند و در دام تحلیلهای غلط افتادهاند. دوره اصلاحات یک نقطه عطف و جنبش اصلاحات یک جنبش واقعی است که با مخاطبان نسل جوانی که داشته، جامعه را وارد یک عرصه جدید اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کرده است.
نقدی به عملکرد اصلاحات در آن زمان دارید؟
اصلاحات طیف وسیعی بود. جبهه اصلاحات و رئیس دولت به عنوان رهبر جبهه اصلاحات نیامده بود که یک حد و حصری را ایجاد و سر و ته طیف را مشخص کند و بگوید هیچکس دیگری خارج از این دایره قرار نمیگیرد. اصلاحات یک تفکری بود که اصلاح طلبان واقعی و رهبر آن تمام سعیشان بر این بود که این تفکر را در جامعه نهادینه کنند و موفق هم بودند و شما نتیجه آن را در انتخابات ۹۲ دیدید. آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز تمام پارادایم و گفتمانش اصلاح طلبی است، که این آرزو و خواسته اصلاح طلبان بود و مهم نیست که چه کسی تحت تأثیر این پارادایم قرار میگیرد. البته در این طیف بسیار گسترده عناصری بودند که در آن فضای آزاد بعضا دچار اشتباهات تاکتیکی و راهبردی نیز میشدند، مثل فضایی که توسط جمعیت محدود اصلاح طلب و کم تجربگی سیاسی یا به دلیل آن گشادگی در جامعه بود که در مطبوعات شکل گرفت، یا مثلا برخی از شعارهایی که در سالهای آخر اصلاحات برخی از افراد معدود تحت عنوان «خروج از حاکمیت» میدادند، که البته آنها هم بعدها آن شعار را تعدیل و به گونه دیگری تحیل کردند. در واقع جنبش اصلاحات هم مثل هر جنبش دیگری اشتباهاتی داشت اما بدون تردید باید گفت که در عمر قریب به چهار دهه جمهوری اسلامی، چه در عرصه فرهنگی، چه در عرصه سیاسی و بینالمللی و چه در عرصه اجتماعی، دولتی را بهتر از دولت اصلاحات طبق آمار و ارقام نمیبینید. شاید بزرگترین شاهدی که بتوانیم بیاوریم و بر آن اصرار بورزیم، استقبالی بود که از جامعه ملی ایران و جامعه حکومتی ایران در عرصه بین المللی شد. یادمان نرود که در سال ۷۵ ما در آستانه یک اجماع جهانی علیه ایران و حتی بنا بر تحلیل برخی در آستانه یک جنگ بودیم که با پیروزی رئیس دولت اصلاحات در سال ۷۶ این اجماع جهانی شکست و درست برعکس جامعه جهانی در دوره ۸ ساله اصلاحات اقبال بسیار شدیدی هم نسبت به حکومت و هم نسبت به جامعه ایران پیدا کردند. اما هیچکس نمیتواند یک دورهای از حیات سیاسی خودش را عاری از خطا و اشتباه بداند. همچنان که اگر از رئیس دولت اصلاحات امروز بپرسید که اگر به دولت بازگردی و ریاست دولت را به عهده بگیری چه گونه عمل میکنی؟ حتما خواهد گفت که برخی از کارها را نخواهم کرد و برخی کارها را حتما خواهم کرد و در اولویت قرار خواهم داد.
۲۴ خرداد امتداد دوم خرداد بود
صادق زیباکلام / استاد دانشگاهو فعال سیاسی
اتفاقاتی که در نهایت منجر به وجود آمدن دوم خردادشد را نمیتوان در مجموع از انقلاب اسلامی جدا کرد.انقلاب اسلامی بهخاطر تحقق خواسته هایی به وجود آمدکه عمده این خواستهها، درخواستهایی مدنی بودند و ذیل خواستههای جامعه مدنی تعریف میشدند.بخشی از دلایل نارضایتیها از رژیم شاه،تظاهرات و راهپیماییها، وجود پنج هزار زندانی سیاسی درست یک سال قبل از انقلاب در رژیم شاه،همگی به واسطه این بود که مطالبات عمده مدنی وجود داشت و عمدتا از طرف لایههای تحصیلکرده و فرهیخته بود. وقتی به آمار زندانیان سیاسی رژیم شاه نگاه میکنیم،می بینیم که این پنج هزار نفر زندانی،دانشجو،کارگر،نویسنده و روشنفکر هستند.در حقیقت بخش بزرگی از زندانیان از قشر نخبگان و تحصیلکردگان جامعه در زمان خود بودند.بنابردلایل پیچیده ای،بخشی از امیال و آرزوهای جامعه مدنی ایران بعد از انقلاب نتوانست تحقق پیدا کند یا بخشی که تحقق پیدا کرد خیلی زیاد نبود بنابراین خواسته هایی که به واسطه آنها انقلاب اسلامی اتفاق افتاده بود همچنان باقی مانده بود. جنگی تحمیلی بلافاصله پس از انقلاب را میتوان یکی از دلایل ناکامی در رسیدن به آرمانها دانست. پس از جنگ، دوران سازندگی شکل گرفت وبازهم این مطالبات تا حدود زیادی عقب افتاد.دوم خرداد ثمره روزهای پس از جنگ بود.
روزهایی که جامعه به ثبات نسبی رسیده بود و از جنگ و تهدید نظامی نیز خبری نبود.روزهایی که از تحریم و بحران هسته ای نیز سخنی گفته نمیشد.سالهای دوران سازندگی را میتوان در ردیف سال هایی دانست که با موفقیت پشت سر گذاشتیم،بنابراین هیچ عذر و بهانهای برای مطرح نشدن خواستههای مدنی وجود نداشت. در اینجا ذکر نکتهای را لازم میدانم و باید بگویم جدای از این موضوع مسئله مهم این است که چرا دوم خرداد بوجود آمد و چرا بعدا تبدیل شد به اصلاحات.در یکی دو سال نخست پس از رای ۲۰ میلیونی مردم به تغییر اصطلاحی که برای افراد و اتفاقات به کار میرفت، دوم خرداد بود نه اصلاحات. در ادبیات محاوره ای گفته میشد که فلانی دوم خردادی است. فلانی دوم خردادی نیست و نمیگفتند اصلاحات یا اصلاح طلب.تقریبا از اواخر ۷۸ بود که به تدریج دوم خردادی جای خود را به اصلاحات و اصلاح طلبی داد. این که اصلاحطلبی و اصلاحات جانشین دوم خرداد شد در زبان سیاسی و زبان اجتماعی نشان از آن داشت که رای مهم دوم خرداد قرار بود دقیقا همین کار را انجام دهد، اصلاحات. اما چه چیزی را قرار بود اصلاح کنند؟توقعات و انتظاراتی که بهخاطر آنها انقلاب اسلامی شده بود،ولی بنابر دلایلی تحقق پیدا نکرده بود.و همین توقعات و انتظارات باز هم آن طور که بایدو شاید پس از دوم خرداد و زمان اصلاحات نیز نتوانست محقق شود و در نتیجه روی موجی که از عدم رسیدن به خواستهها شکل گرفته بود احمدینژاد سر از صندوقهای رای بیرون آورد، و اکنون میبینید آن خواستهها اما همچنان باقی است. امتداد خواستههای دوم خرداد را اما در ۲۴ خرداد ۹۲ میتوان دید.دلیل رای آوردن آقای روحانی آیا غیر از این است که مردم همچنان بهدنبال آن خواستههای دوم خرداد ۷۶ هستند؟من فکر میکنم دوم خرداد ۷۶ روایت امیال و آرزوهای فراموش شده و از یاد رفته یک ملت نیست چرا که جامعه و به خصوص اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه همچنان درصدد تحقق خواستههای دوم خرداد ۷۶ هستند. خواستههایی که این بار با نام روحانی و از صندوق رای ۲۴ خرداد خارج شدند.
منتظر آن صدای با شکوه ماندیم
فیاض زاهد/ استاد دانشگاه و پژوهشگ
تحلیل رویدادهایی همچون دوم خرداد تنها ازیک بسترمنحصر به فردسیاسی واجتماعی امکان پذیرنیست.یعنی پدیدههای این چنینی که از پیچیدگی وچندگانگی وچندوجهی بودن برخوردار هستند،برای تحلیلشان نیازمندتحلیلهاوراهبردهای چندگانه هستیم.پرسشهای اینگونه را نمیتوان باپاسخهای مونوگرافی وتک وجهی جواب داد.آنچه که دردوم خرداد ۷۶ شاهد بودیم،رو به رو شدن با جامعه ای است که جنگی ویرانگر راپشت سر گذاشته وثمره هشت سال دولت سازندگی توانست تاحدزیادی طبقه متوسط ضعیف وبیمارشده پس ازانقلاب اسلامی را درنتیجه راهبردهای توسعه اقتصادی تقویت کندبه این معنی که جامعه انقلابی که سعی میکردارزشهای انقلاب وارزشهای جنگ را زنده نگه دارد،در دوره هشت ساله به نوعی به بازگشت ازآسمان به زمین تمایل پیدا کرده بودوتلاش میکردلایههای اطراف زندگی شهری خودش رابسازد. شهرهادارای رنگ شدند،پوشش مردم تغییرپیداکرد، ماشینها مدلشان عوض شد،تلویزیونهای سیاه وسفیدوکوچک جای خودشان رابه تلویزیونهای بزرگترورنگی تر دادند،سفرهای مردم آهسته آهسته گسترش پیداکردودوباره پای مردم به سفرهای خارجی وتفریحی بازشد.مفهوم زندگی پس ازدولت سازندگی معنای عمیق تری پیدا کرد.جامعهای که شهادت برایش یک ارزش متعالی ومطلق بود،آرام آرام به این نتیجه رسیدکه زندگی پس ازجنگ شرایط خودش راداردو ویژگیهای خودش رامی طلبد.بدیهی است تغییردر آن ارکان وسنن اجتماعی نمی توانست منحصربه حوزههای فردی وتنهااجتماعی باشد.بلکه حوزه بسیارمهم سیاست که زندگی مردم ایران را پس از انقلاب عمیقا تحت تاثیر قرارداده بود را هم متاثر میکرد.این طبقه متوسط که حالا ازآسمان به زمین آمده وتلاش میکردکه زندگی مطلوب تری برای خودش شکل بدهد،درشکل نوع گفتمان سیاسی هم علاقهمندبه تغییر بود.جامعه احساس میکردبخشهایی از حکومت علاقهمندهستندکه بامعیارهای ارزشی که خودطلب میکنندوچهرههای سیاسی که خودبه رسمیت میشناسند،بازی انتخابات ریاست جمهوری رابه پایان برسانندو این دقیقادربرابر موج برخاسته و آماده شده ومطلوبی بود که هرچنددر رسانههای رسمی دیده نمیشدیاعلاقهای به دیدنشان وجود نداشت،امامانند یک جریان عمیق تاثیرگذار در زیر لایههای زیرین جامعه درحال پوشش وتکاپو بود.
جامعه با وجود میل وخواست بلندگوهای رسمی ورسانههای رسمی حکومتی ومعیارهای ارزشی که حاکمیت تبلیغ میکرد،در زیر بسترهای خودش در حال تلاش و پویایی بود،هرچند دیده نمی شدیاعلاقهمند نبودندبسیاری آن را ببینند.درهمان سالهادانشگاه آزاد اسلامی تاثیر مهم خود را بر جامعه داشت.دانشگاه آزاد اسلامی که بنیانگذارانش درصددبودند دانشگاهی اسلامی ایجادکنند تادرغیبت یک دانشگاه به تعبیر آنها اسلامی(به زبان ساده تر دانشگاههای دولتی را مرکزغربزدگی میدانستند) می خواستند دانشگاهی درست کنند که انسان تراز نوین را تربیت کنند. اما برخلاف ارادهای که وجود داشت انسان خودش را تربیت میکرد.دانشگاه آزاد اسلامی حالا به تمام روستاها راه پیدا کرده بود.ورود دانشگاه به شهرهای کوچک،بافت اجتماعی،بافت سنتی،بافت اقتصادی،نوع پوشش وگفتمان جامعه را تغییر داده بود.کسانی که در برابر ارزشهای تحمیلی، ارزشهای مبتنی برباورهای خودشان را معرفی میکردند.درسوی دیگر دردوران جنگ و بعد در دوره اول آقای هاشمی،شد. در این مقطع تاریخی و در این زمانه سازگار که به تعبیر آن نویسنده ایتالیایی که گفته بود «سیاستمداران بزرگ حاصل دو پیوندند، یکی فورچون به معنی زمانه سازگار و ورچو به معنی فضیلت»درواقع این وضعیت و این وزیر ارشاد محل تلاقی فضیلت و زمانه سازگار بود.حرفهای او مبنی برکرامت انسان،قانونمداری،اصالت انسان،آزادی،ساخت جامعهای مبتنی برکرامت انسانی درگوش مردم این سامان پژواک همه آموزه هایی بودکه پس از مشروطه ایران مرتب ازسوی آزادیخواهان،دینداران ونوگرایان وتحولخواهان مطرح میشد.این خواسته دوم خرداد رادرایران متولدکرد.اگر امروز از خود بپرسیم آیا آن مطالبات،آن خواسته ها، آن گفتمان هاورویاهاوآرزوهایی که جامعه ایران را ازمشروطه با خودهمراه میسازدو سبب پیدایش نهضت ملی،انقلاب مشروطه،نهضت ملی وانقلاب بزرگ اسلامی ایران ودوم خرداد شده است،وجود دارد؟ باید گفت همچنان برای جامعه ما آن خواستهها حامل پیام و امیدواری است، آنگونه که در ۲۴ خرداد ۹۲ شاهدتوفیق آن پیام و شنیدن آن صدای باشکوه تاریخی بودیم که متناسب با ساحت باورهاوارزشهاوآرزوهای انسان ایرانی است تحقق پیدا کرد.این ندا همچنان میتواند در مقاطع دیگر تاریخ ایران نیز شنیده شود.
دوم خرداد ؛جان تازهای به جمهوری اسلامی داد
مسعود ادیب/ عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و حادثه شگفت انگیزی که در دوم خرداد آن سال رقم خورد از نقاط درخشان تاریخ جمهوری اسلامی به شمار میرود. انقلاب اسلامی از آغاز، مهمترین سرمایه خود را اعتماد مردم، همراهی مردم و خواست عمومی میدانست. امام خمینی(س) در جریان انقلاب اسلامی کوشید تا همه اقشار جامعه را مخاطب خود قرار دهد وآنگاه روزی رسید که توانست همه اقشار جامعه را در یک جهت خاص و واحد و برای میل به یک هدف مشخص به حرکت وادارد. در طول حوادث مهمی که پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، جریاناتی که گاه با خرسندی و خوشحالی و گاه با تلخی و دشواری برای ملت همراه بود. همواره پیروزیها و توفیقات آنگاه همراه میشد که همراهی عمومی ملت به دست میآمد. در دوران جنگ تحمیلی، همین همراهی عمومی مردم بود که توانست با دفاع جانانه مانع از دست رفتن سرزمین جمهوری اسلامی ایران در مقابل دشمنی شبکه جهانی قدرت شود. بعد از پایان جنگ، در دوران سازندگی، طبیعتا همراهی ملت مورد انتظار بود. اگر همراهی مردم نبود شاید سازندگی رقم نمیخورد. به طور طبیعی بعد از پایان جنگ به دلیل تبدیل شدن شرایط اضطراری کشور به شرایط سازندگی و از سوی دیگر فقدان بنیان گذار جمهوری اسلامی، که یک شخصیت فرهمند و محبوب بودند، همچنین از سوی دیگر تلاش و فعالیت گروههای مختلف سیاسی برای تثبیت وضعیت خود در دوران بعد از جنگ و در دوران سازندگی، یک نوع فضای سرد در جامعه را پدید آورد. اقدامات اقتصادی دولت سازندگی که شاید از نظر متخصصان ناگزیر بود اما در فضای عمومی جامعه قدری مشکلات ایجاد کرد. همچنین سیاستهای امنیتی و فرهنگی و مجموعه شرایطی که در نیمه اول دهه ۷۰ پدید آمد قدری فضای نشاط سیاسی در جامعه را کمرنگ کرد و این نگرانی را در جامعه به وجود آورد که آن همراهی و همگامی مردم با نظام جمهوری اسلامی خدای ناکرده کم رنگ شود. انتخابات سال ۷۶ به شکلی پیش رفت که به نظر میآمد دستگاههای رسمی کشور و کسانی که تریبون داشتند و احزابی که امکانات بیشتری در اختیارشان بود، از یکی از کاندیداهای محترم حمایت میکنند و طبعا این ذهنیت را پدید آورد که مبادا قرار است در غیاب رأی مردم، یک کاندیدای خاص و با یک روش غیر دموکراتیک یا با دور زدن رأی مردم به قدرت برسد. این اضطراب از یک سو و آن فروکش کردن فضا در نیمه اول دهه هفتاد از دیگر سو باعث افزایش نگرانی شد و طبیعتا حساسیت جامعه را برانگیخت و نتیجه این شد که در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ مردم حضوربسیار پررنگی پیدا کردند. البته شخصیت کاندیدای جناح چپ هم شخصیت بسیار جذابی بود و در مدت تبلیغات انتخاباتی مردم به نوعی ایشان را کشف کردند . به هرحال در آن فرصت تبلیغاتی و فضایی که پیش آمد ایشان سبک جدیدی از تبلیغات و سخن گفتن با مردم را در پیش گرفتند و باعث شد تا یک بروز و ظهور خاصی پیدا کنند. چند عامل باعث شد که از دوم خرداد به عنوان یک حماسه یاد شود: اولا حضور بسیار گسترده مردم که مقام معظم رهبری هم گفتند که من آرزویم این بود که حدود ۳۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند و در مقابل خداوند متعال به دلیل این پیروزی جبهه سپاس بر خاک میسایم. ثانیا با یک رأی بسیار قاطع و بیش از دو سوم آرای مأخوذه را ایشان به دست آوردند. خوشبختانه رفتار رئیس دولت اصلاحات در دوران ریاست جمهوریشان هم به گونهای بود که مردم را نسبت به همدلی و همراهی با دولت پشیمان و ناامید نکرد. هرچند که گشایش بیشتر فضای سیاسی در دوران اصلاحات و مورد توجه قرار گرفتن توسعه سیاسی با مقداری تنش و بحثهای سیاسی هم همراه بود و گاه حوادث تلخی را هم به بار آورد، ولی در مجموع جان تازهای به جمهوری اسلامی داد، چهره مردمسالار جمهوری اسلامی را پررنگتر کرد و امید به آینده نظام را افزایش داد.
ای کاش در دوران اصلاحات اقدامات فراگیرتری هم صورت میگرفت. البته این دوران مانند هر اقدام بشری دیگری از نقاط ضعف و اشکال برخوردار بود و طبیعتا قابل نقد است. ولی آنچه در این دوران مهم بود و به عنوان یک سرمایه برای جمهوری اسلامی باقی ماند، اعتماد عمومی مردم به نظام و دلگرمی آنها به پیشبرد دموکراتیک اهدافشان در چارچوب نظام اسلامی را افزایش داد. با وجود آنکه از دوران ریاست جمهوری ایشان ۱۰ سال گذشته است ولی علاقه و اعتمادی که مردم به شخص ایشان پیدا کردند خوشبختانه هنوز هم ادامه دارد و این محصول رفتاری است که در طول دوران ۸ ساله ریاست جمهوریشان اتخاذ کردند. امیدواریم که دوم خرداد که یک پیروزی مردمی و عاطفی برای جمهوری اسلامی بوده است در کنار سوم خرداد که یک پیروزی حماسی و سرشار از افتخار و غرور هست یادآور عظمت، استواری و آینده روشن این ملت برای همیشه باشند.
برچسب ها :دوم خرداد ، روزنامه قانون ، صادق زیباکلام ، فیاض زاهد ، مسعود ادیب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰