“مطلب دزد” شنیده بودیم، “رسانه دزد” ندیده بودیم…
روزی حکیم انوری در بازار بلخ میگذشت. هنگامهای دید؛ پیش رفت و سری در میان کرد. مردی دید که ایستاده و قصاید انوری را به نام خود میخواند و مردم او را تحسین میکنند. انوری پیش رفت و گفت: ای مرد! این اشعار کیست که میخوانی؟ گفت: اشعار انوری. گفت: تو انوری را میشناسی؟ گفت: