تاریخ انتشار : پنجشنبه 28 اسفند 1393 - 22:36
-

آن پیر بی نظیر‎

سبزواریان – فرهاد ترابی: آخرین روز سال که همه در جنب‌وجوش آمدن سال جدید هستند و خیابان‌ها و بازارها، مملو از آدم‌هایی است که برای خرید شب عید بیرون آمده‌اند، یکی از مهم‌ترین حوادث سیاسی و اجتماعی ایران رقم خورده است. ملی شدن صنعت نفت در ذهن و ضمیر ما، با دعوای تاریخی کاشانی و

farhad-torabi02

کارشناس ارشد علوم سیاسی

سبزواریان – فرهاد ترابی: آخرین روز سال که همه در جنب‌وجوش آمدن سال جدید هستند و خیابان‌ها و بازارها، مملو از آدم‌هایی است که برای خرید شب عید بیرون آمده‌اند، یکی از مهم‌ترین حوادث سیاسی و اجتماعی ایران رقم خورده است.

ملی شدن صنعت نفت در ذهن و ضمیر ما، با دعوای تاریخی کاشانی و مصدق و آن جمله معروف که «من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم» عجین شده است.

اما چیزی که شاید به‌عمد کمتر به آن پرداخته‌شده، منش و روش دکتر محمد مصدق بوده است. نگاهی که او را به این جایگاه بلند در تاریخ معاصر ما رسانده و تا همیشه جاودان است. نمی‌توان به اصول مسلم اخلاقی پایبند نبود و مدام رنگ عوض کرد و بعد انتظار ماندگاری در تاریخ داشت.

ذکر دو خاطره از رئیس دفتر دکتر مصدق، می‌تواند یک آسیب‌شناسی جدی باشد از زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم. فعالان فرهنگی و اجتماعی که میل شدیدی به مستحبات شیرین پیداکرده‌اند و سیاسیونی که به‌راحتی در معرض اتهام‌های مالی سنگین قرار می‌گیرند.

چیزی که این روزها قباحتش از بین رفته و دوستان سیاسی با خواندن آن روده‌بر می‌شوند؛ چراکه معتقدند: مگر می‌شود این‌گونه زیست!

بله مصدق بودن کار هر نوکیسه‌ای نیست… روزگاری نه‌چندان دور، سیاستمدارانی این‌چنین استخوان‌دار و بزرگ نفس می‌کشیده‌اند. مردانی که آبروی ادبیات سیاسی این سرزمین‌اند.

mosadeq01

نصرت‌الله خازنی، رئیس دفتر دکتر مصدق که در دوران ۲۸ ماهه نخست‌وزیری او، هرروز با او بود، گوشه‌هایی از خصوصیات مصدق را در مصاحبه‌هایش این‌طور روایت کرده بود:

«مصدق کوچک‌ترین هدیه را حتی از صمیمی‌ترین دوستانش نمی‌پذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی، از دوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آورده‌اند؛ اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه‌کارهایی است؟ این چه بدعت‌های بدی است؟ من خربزه می‌خواهم چه‌کار؟ بگویید برگردانند.
گفتم آقا به امیر تیمور توهین می‌شود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمده‌اش خاکی است. همه خربزه‌ها می‌شکند و خراب می‌شود. گفت اجازه نمی‌دهم یک‌دانه از این خربزه‌ها به خانه من وارد شود. گفتم پس اجازه بدهید این‌ها را ببریم دارالمجانین.
گفت ببرشان. خربزه‌ها را بردیم آنجا. بعدازآن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا می‌کنی که جیره مریض‌های آنجا را بالا ببری؛ که مریض‌هایی که آنجا می‌خوابند ازلحاظ غذا و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعدازآن بود که جیره هر مریض از ۳ تومان به ۱۰ تومان افزایش یافت.»

Mossadegh-02

خازنی در بخش دیگری از خاطرات مصدق می‌گوید:

«دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت. اگر به فرض می‌فهمید که من مشروب می‌خورم، محال بود مرا نگه دارد. اگر به فرض می‌شنید که پکی به تریاک می‌زنم، محال بود مرا تحمل کند. یک‌بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر، زن جوانی را صیغه کرده و شب‌ها به منزل او می‌رود و به زن اولش می‌گوید من در دفتر مصدق هستم.
دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچ‌کس نمی‌بخشم. این دروغ گفته، ثانیاً هوس زن جوان کرده، این زن، جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی‌اش گذرانده؛ حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می‌آمد. اصلاً از این‌ها متنفر بود. مخالف شدید آن‌ها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقی‌اش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش می‌پرداختند.»

حکایت خربزه مشهدی و زن جوان صیغه‌ای را جدی بگیرید آقایان… قرار نیست برای حل مشکل ازدواج خودتان رأساً اقدام فرمایید. در ضمن به کارمندان دفترتان هم گوشزد کنید که شب‌ها زودتر به خانه بروند…

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 5 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۵
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
زهرا جمعه , ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۲

عالی بود سپااس

مهدی شنبه , ۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۱:۰۴

از اینکه در این آخر سالی از بزرگ مرد معاصر ایران فراموش نکردید سپاسگزارم.

سید مجید چهارشنبه , ۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۷

آره به جان ملکم خان !!!!
مقصر از بین رفتن اون همه دست رنج مردم که آقای دکتر مصدق نبود !!!!
تازه ما دارم می فهمیم که مقصر از بین رفتن دولت مردمی آقای دکتر مصدق دست های پنهان آقای احمدی نژاده !!!
اصلا قتل هابیل توسط قابیل ، طوفان نوح ، افتادن حضرت یوسف در چاه ، قتل ۷۰ یا ۷۱ پیامبر توسط بنی اسراییل همه و همه اینها از دسیسه های محمود احمدی نژاده !!!
اصلا مصدق با آیت الله کاشانی مخالفتی نکرد .!!!!اصلا مصدق به تنهایی بود که نهضت مردمی صنعت نفت رو به ثمر نشاند.!!!

قاسم پنجشنبه , ۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۰:۴۰

میگم سیدجان احتمالا ایام عیدی چیزی به سرت نخورده؟؟؟؟؟؟قربونت کجا اسمی از محمود برده شده؟؟؟چرا تا بحث خربزه و زن صیغه ای شده یاد محمود افتادی؟؟؟؟قضیه ی خربزه ها را که شنیدیم نکنه زیر سرش بلند شده هااااا؟؟؟؟

سید مجید شنبه , ۸ فروردین ۱۳۹۴ - ۶:۵۵

آخه دیدم کشته شدن اون دونفر تو صف سبد کالای روحانی مقصرش بی تدبیری های دولت قبل شناخته شد گفتم حتما قیام نهضت ملی شدن صنعت نفت رو هم احمدی نژاد با ابی تدبیری هاش به باد داد!!!!!

نظرات بسته شده است.