دیدگاه‌ها برای تو لایقِ تبریک نیستی! بسته هستند
تاریخ انتشار : جمعه 27 مرداد 1402 - 15:01
-

به مناسبت روز خبرنگار

تو لایقِ تبریک نیستی!

همیشه کسی هست که نقدش کرده‌ای و سر کار برایت زیرآبی می‌رود! استادی هست که به خاطر یک مطلب مخالفِ تفکرش، سر نمره اذیتت می‌کند …

از اولِ صبح که بیدار شده‌ام، پیامک‌های دریافتیِ تبریک برای روزِ خبرنگار، نشان داد که روزی متفاوت را آغاز خواهم کرد. حدودِ یک ساعتی هست که در پیام‌رسان‌های مختلفِ فیلتر شده و نشده دارم پیام تبریک جواب می‌دهم. هرچند جذاب‌ترین‌هایش آن‌ها هستند که به زبانی ساده اما اختصاصی تبریک گفته‌اند اما همان پیام‌های ارسالِ لیستی یا «کپی‌پیست» هم غنیمت هستند! نشان می‌دهند فلانی شمارۀ ما را به عنوان خبرنگار دارد!

اما از اینکه که بگذریم و از مراسم مختلفِ این روز که بگذریم، چیزی امسال در وجودم غلیان می‌کند که باعث می‌شود برخلاف سال‌های پیش، روزِ آرامی را نگذارنم: من حتی پای همین مطلب هم اسمم را ننوشته‌ام! دو سالی هستی که بعد از احضار به حراستِ محل کار، دیگر برایِ دوری از دردسر، بدونِ نام نوشته‌ام و البته مشکلِ خاصی هم نبوده اما مگر می‌شود این وجدان را آرام کرد؟ وجدانی که مدام دارد داخل گوشَت می‌گوید: تو لایق تبریک روزِ خبرنگار نیستی!

خبرنگار و روزنامه‌نگار، قرار است هزینه بدهد! نمی‌شود تو خبرنگار باشی و مثلِ آدم‌های معمولی سرِ کار بروی، مدرک تحصیلی بگیری، وام بگیری، امورت را انجام بدهی و …
همیشه کسی هست که نقدش کرده‌ای و سر کار برایت زیرآبی می‌رود! استادی هست که به خاطر یک مطلب مخالفِ تفکرش، سر نمره اذیتت می‌کند! برای وام یکی هست که از جایی تلفن گرفته و سنگی جلوی پایت می‌اندازد که نتوانی از آن عبور کنی! از اضطراب و بی‌خوابیِ دادگاه و رفت‌وآمد به فلان نهادِ «اسمش را نبر» هم که دیگر نگویم …

ننویسم از خبرنگارانی که در قرنِ اخیر در سرتاسر جهان، ماه‌ها و سال‌ها به خاطر افشاگری یا مطالبشان، در زندان بوده‌اند و ننویسم از خیلی چیزهای دیگر که حتی بدون اسم هم جسارتِ نوشتن از آن‌ها را ندارم! ولی روزِ خبرنگار بروید چهارجلد خاطراتِ احمد زیدآبادی را بخوانید! این هدیۀ روزِ خبرنگارمان باشد!

من خبرنگار مانده‌ام چون از راه‌افتادنِ کارِ آن پیرمردِ کشاورزِ روستایی در فلان اداره و نهاد خوشحالم! خبرنگار ماندم چون خبرِ ما می‌توانست مشکلِ کمبود نان و آبِ مردم مظلومِ فلان محله را حل کند! خبرنگار مانده‌ام چون قلم می‌تواند مسئول و مدیر را بترساند و زیرِ ذره‌بین ببرد!

اما همۀ این‌ها برای مایی که به اندازۀ کافی شجاع نیستیم و حاضر به هزینه نیستیم، یک «حد یقف» دارد! هر سال روزِ خبرنگار که می‌رسد، با خودم می‌گویم: «امسال آخرین سال است برای من!» چون کار کردن هی دارد سخت‌تر می‌شود!

روزِ خبرنگار بر همۀ آزادگان قلم مبارک! من و امثال ما لیاقت این تبریک را نداریم! یادِ شهید صارمی و شهدای شجاعِ این عرصه گرامی باد!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.