کد خبر : 35959
دیدگاه‌ها برای داستان شنگول و منگول در لهجه سبزواری بسته هستند
تاریخ انتشار : شنبه 28 مرداد 1402 - 18:06
-

گویش سبزواری

داستان شنگول و منگول در لهجه سبزواری

این اسامی احتمالاً از امور در دسترس زنان سنتی ساخته شده‌اند. اولی تقریباً محلول و مخلوطی بود که از میوه‌ها می‌سازند (مانند کنسرو)، دومی همان پنیر بود و سومی می‌شود خشتی که سر تنور است….

بخش بسیار مهمی از میراث فرهنگی یک قوم را قصه‌های عامیانه، متل‌ها و اوسانه‌ها تشکیل می‌دهند. بسیاری از قصه‌های کودکانه را از زبان مادربزرگ‌ها شنیده‌ایم. متأسفانه در عصر رسانه‌های مدرن، این قصه‌ها به تدریج به دست فراموشی سپرده شده‌اند و راویان کهنسال بسیاری از این قصه‌ها و ترانه‌ها دیگر زنده نیستند.

یکی از قصه‌ها که به شکل پراکنده در حافظه‌ها باقی مانده، در واقع نسخه سبزواری شنگول، منگول و حبه انگور است. بز مادر که سه بزغاله دارد به نام‌های:

هلیر (halir)
پنیر (pinir)
خشت سرتنیر (kheshte ser tinir)

این اسامی احتمالاً از امور در دسترس زنان سنتی ساخته شده‌اند. اولی تقریباً محلول و مخلوطی بود که از میوه‌ها می‌سازند (مانند کنسرو)، دومی همان پنیر بود و سومی می‌شود خشتی که سر تنور است.

قصه تفاوت خاصی با روایت مشهور شنگول منگول ندارد و بچه‌ها به همان شکل گول می‌خورند. این داستان همراه با شعر و ترانه روایت می‌شود و دیالوگ‌ها وزن شعری دارند. مثلاً وقتی بز بر پشت بام خانه گرگ جفتک می‌زند، گرگ که ناراحت است می‌خواند:

کیست کیست ور بوم ما
خاک مرزه ور شوم ما
شام بیژگاکون ما شور شد
چشم بیژگاکون ما کور شد

بز مادر هم جواب می‌دهد:
منم منم بزک زنگوله پا
ورمیجیکوم ور هر دی دست و هر دو پا
کی خورده هلیروم ره
کی خورده پنیروم ره
کی خورده خشت سر تینیروم ره

در پایان هم بز با شاخ‌هایش شکم گرگ را پاره می‌کند و فرزندانش را نجات می‌دهد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.