گویش سبزواری
داستان شنگول و منگول در لهجه سبزواری
این اسامی احتمالاً از امور در دسترس زنان سنتی ساخته شدهاند. اولی تقریباً محلول و مخلوطی بود که از میوهها میسازند (مانند کنسرو)، دومی همان پنیر بود و سومی میشود خشتی که سر تنور است….
بخش بسیار مهمی از میراث فرهنگی یک قوم را قصههای عامیانه، متلها و اوسانهها تشکیل میدهند. بسیاری از قصههای کودکانه را از زبان مادربزرگها شنیدهایم. متأسفانه در عصر رسانههای مدرن، این قصهها به تدریج به دست فراموشی سپرده شدهاند و راویان کهنسال بسیاری از این قصهها و ترانهها دیگر زنده نیستند.
یکی از قصهها که به شکل پراکنده در حافظهها باقی مانده، در واقع نسخه سبزواری شنگول، منگول و حبه انگور است. بز مادر که سه بزغاله دارد به نامهای:
هلیر (halir)
پنیر (pinir)
خشت سرتنیر (kheshte ser tinir)
این اسامی احتمالاً از امور در دسترس زنان سنتی ساخته شدهاند. اولی تقریباً محلول و مخلوطی بود که از میوهها میسازند (مانند کنسرو)، دومی همان پنیر بود و سومی میشود خشتی که سر تنور است.
قصه تفاوت خاصی با روایت مشهور شنگول منگول ندارد و بچهها به همان شکل گول میخورند. این داستان همراه با شعر و ترانه روایت میشود و دیالوگها وزن شعری دارند. مثلاً وقتی بز بر پشت بام خانه گرگ جفتک میزند، گرگ که ناراحت است میخواند:
کیست کیست ور بوم ما
خاک مرزه ور شوم ما
شام بیژگاکون ما شور شد
چشم بیژگاکون ما کور شد
بز مادر هم جواب میدهد:
منم منم بزک زنگوله پا
ورمیجیکوم ور هر دی دست و هر دو پا
کی خورده هلیروم ره
کی خورده پنیروم ره
کی خورده خشت سر تینیروم ره
در پایان هم بز با شاخهایش شکم گرگ را پاره میکند و فرزندانش را نجات میدهد.
برچسب ها :سبزوار ، ششتمد ، شنگول ، گویش سبزواری ، منگول
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰