دیدگاه‌ها برای زخمِ ناسور بسته هستند
تاریخ انتشار : جمعه 29 دی 1402 - 12:40
-

زخمِ ناسور

این روزها، تئاتر «خون‌مردگی» در جشنوارۀ تئاتر «هم‌آغاز» درخشیده است. محمدامین مغیسه، جایزۀ نفر سوم بازیگر مرد و شیدا شهیدی‌فر نیز رتبۀ سوم بازیگر زن را به دست آورده‌اند …

این روزها، تئاتر «خون‌مردگی» در جشنوارۀ تئاتر «هم‌آغاز» درخشیده است. محمدامین مغیسه، جایزۀ نفر سوم بازیگر مرد و شیدا شهیدی‌فر نیز رتبۀ سوم بازیگر زن را به دست آورده‌اند. این تئاتر، برای اجرا در تهران نیز انتخاب شده است. خبرهای رسیده از جشنواره، نشان‌گر این است که از طرف داوران، منتقدان و تماشاگران نیز موردتوجه واقع شده است.

زمانی که این نمایش در سبزوار در حال اجرا بود، مطلبی نوشتیم و از علاقه‌مندان دعوت کردیم این کار ارزشمند را تماشا کنند. آن زمان برای اینکه روایتِ کار را فاش نکنیم، تحلیل و نقدِ آن را به زمانی پس از پایانِ اجرای آن موکول کردیم. به نظر می‌رسد اکنون و به بهانۀ درخشش این اثر در جشنواره، فرصت خوبی برای این کار فراهم شده است.

شبِ اولِ اجرا به تماشای این کار نشستم و همان‌طور که انتظارش را داشتم، با یک کارِ جدی روبرو شدم. بی‌تعارف بگویم که سوژۀ اثر من را حسابی شگفت‌زده کرد. تجربه نشان داد که پشتِ ایده‌های روایی ناب و دارای چالشِ مناسب، هنرمندانی درجه‌یک و صاحبِ اندیشه حضور دارند. همان موقع وسطِ اجرا، دوباره به شناسنامۀ اثر نگاهی انداختم و دیدم، طرحِ این روایت متعلق به کارگردان مشهور و موفق سبزواری «مصطفی حمیدی‌فر» است. کارگردانی که در جشنوارۀ فجر و بسیاری جشنواره‌های معتبر کشوری اثر فرستاده و بسیاری از بازیگران، نویسندگان و کارگردان‌های حالِ حاضر تئاتر سبزوار، شاگردان قدیمِ او هستند.

به عنوانِ کسی که همیشه طرفدارِ آثار این نخبۀ هنرِ نمایش بوده‌ام، خیالم راحت شد که این سوژۀ ناب، کپی‌برداری از آثار غیر ایرانی نیست. اثر، خالص بود.

کارگردانِ خون‌مردگی را می‌شناختم، خودش نقشِ رئیس بیمارستان را نیز بازی می‌کرد. مهدی جلینی دست‌به‌کار بزرگی زده بود و چالشی جدی برای خودش خلق کرده بود. برای همین به‌جز تعلیق داستان، ذهنم درگیرِ این بود که چطور می‌خواهد از پسِ این چالشِ بزرگ بربیاید؟

خون‌مردگی، روایت یک بیمارستان است با پزشکان و پرستارانش که یکی از بیمارانش، خانمی است فرورفته در کما. روزمرگیِ این بیمارستان، با خبرِ عجیبی در هم می‌ریزد: بیمار حامله است! زنی که مدتِ زیادی به کمکِ دستگاه‌ها زنده مانده و مغزش خاموش است، طبقِ نتیجۀ آزمایش، باردار شده! اوضاع در هم می‌آشوبد!

پزشکان و پرستاران در مناقشه درگیر می‌شوند و هر چه می‌گذرد و احتمال‌های مختلف بررسی می‌شود، اوضاع بیشتر به هم می‌ریزد! همه به یکدیگر شک می‌کنند، همان کسی که می‌خواهد اوضاع را آرام کند، مورد ظن قرار می‌گیرد! گاهی عصبانیت بالا می‌گیرد، گاهی غم و ناامیدی می‌آید و حتی در یک بازه از نمایش، بازیِ فکاهیِ نیروی خدماتیِ بیمارستان، مخاطب را به خنده وامی‌دارد! این نمایش، همۀ احساسات را برمی‌انگیزد و در اوجِ یک التهاب، هم می‌گریاند هم می‌خنداند! هم به اضطراب می‌کشد هم به آرامش دعوت می‌کند!

بازیِ مهدی جلینی، احسان افچنگی و ریحانه علیزاده را در تئاترهای قبلی دیده بودم و از توانایی هنریِ آن‌ها آگاه بودم، بازیِ مصطفی عامری، شیدا شهیدی‌فر، محمد باقرآبادی و فائزه گوهری‌پور را هم برای اولین بار دیدم و فهمیدم که مانندِ آن‌ها، کیفیت بالایی در بازی دارند؛ اما مانند طرفدارِ پر و پا قرصِ یک سلبریتی‌، مدام منتظرِ ورودِ محمدامین مغیسه به روایت بودم! و چه ورودِ باشکوهی: او نقشِ شوهرِ همان زن را بازی می‌کرد! مردی از طبقۀ سنتی، عصبانی، حق‌به‌جانب و درعین‌حال زیرک! بازی جذاب، عمیق، مقتدر و هنرمندانۀ مغیسه، چنان شعفی در من ایجاد کرد که برای خودم باورنکردنی بود! آن نقشِ فردِ توان‌خواه در تئاتر مخزن کجا و این نقش کجا! و این‌قدر بازیِ عالی در هر دو!

تئاتر خون‌مردگی، موقعیت را هنرمندانه به آشوب می‌برد و واکنش شخصیت‌ها را می‌سنجد. مردها هم متهم و مظنون به جرم هستند و زن‌ها هم مظنون به همراهی! رئیس بیمارستان، پزشکِ دوستِ او و حتی کسی که اتاق را تمیز می‌کرد مظنون می‌شوند! بعد با حضورِ خواهرزن و طمعِ شوهر به خواهرزنش، خود شوهر هم مورد ظن قرار می‌گیرد. همه به هم‌دیگر اتهام می‌زنند و از هر نشانه‌ای استفاده می‌کنند برای تقویتِ این حدس! چرا؟ چون موقعیت خطرناک است! بهترین راه برای تبرئه، ایجادِ شک در موردِ دیگری است! حواسِ مردم به هر طرف برود جز «من»!

نویسندۀ اثر، محسنِ سنگ‌سفیدی به‌خوبی طرح را به داستان تبدیل کرده و با اجرای خوب که حاصل جزئیات مختلف یک کارِ نمایشی است، تجربه‌ای چالش‌برانگیز برای ذهن تماشاگر ایجاد می‌شود. بعید است تا روزها به این نمایش فکر نکنیم. اگر متن را در اختیار داشتم، حتماً در مورد دیالوگ‌های خاص کار می‌نوشتم ولی فعلاً نه تصویر و نه متنی در دست نیست. شاید یک روز فرصتی دست داد و نوشتم.

خون‌مردگی، روایتِ زخمِ ناسور است در جامعۀ پر از تظاهر! روابطِ شکننده که در موقعیتِ ناپایدار، دوستی را تبدیل به دشمنی می‌کند! به هر فردی متمرکز می‌شود همۀ نشانه‌ها را علیه او می‌یابد! فاجعه وقتی رخ می‌دهد، آدم از آدم فرار می‌کند! همه یکدیگر را زیرِ دست‌وپا له می‌کنند تا فقط مفرّ و راه گریز بیابند! واقعیت‌گرایی این نگاه ستایش برانگیز است! تلخ است، از جنسِ تلخیِ جاری در روابطِ انسان‌ها!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.