فقط یه آدامس!
مهدیه عابدی از حساسترین و مهمترین مراحل زندگی افراد میشود به دوران کودکی اشاره کرد. دورانی که آمیخته با شور و هیجان، معصومیت و داشتن ذهن و فکری آسوده و آرام است که بهدوراز دغدغه و تنش ما آدمبزرگهاست. اینکه همۀ کودکان حق دارند از شرایط خوب زندگی برخوردار باشند حق بازی کردن و حق
مهدیه عابدی
از حساسترین و مهمترین مراحل زندگی افراد میشود به دوران کودکی اشاره کرد. دورانی که آمیخته با شور و هیجان، معصومیت و داشتن ذهن و فکری آسوده و آرام است که بهدوراز دغدغه و تنش ما آدمبزرگهاست.
اینکه همۀ کودکان حق دارند از شرایط خوب زندگی برخوردار باشند حق بازی کردن و حق آموزش دارند تا زمینۀ مناسب برای شکوفاییشان فراهم شود و از همه مهمتر حق بودن در کانون گرمی به نام خانواده را دارند که در پرتو آن احساس آرامش کنند چیزی غیرطبیعی و دور از انتظار نیست اما اینکه چه تعداد از کودکان از این حق برخوردارند سؤالی است که مطرح کردنش و پرداختن به آن در ادامۀ موضوع مستلزم رسیدگی نیز است.
متأسفانه واژۀ کودکان کار یا خیابانی این روزها دیگر واژۀ عجیبوغریبی نیست! بگذارید بیتعارف بگویم: همۀ ما در همین خیابانهای آشنای شهر خودمان بارها از کنارشان بهسادگی عبور کردهایم. شاید اندک ترحم و دلسوزی هم باعث شده که دست به جیب ببریم و مبلغی ناچیز بگذاریم کف دستشان که: «ایبابا دست از سرمان بردار! نه فال میخواهیم! نه آدامس و نه دستمال جیبی! اما نکته اینجاست که آنچه در ظاهر امر پیداست با آنچه حقیقتی تلخ و نهفته است بسیار متفاوت است. در خیابانهای شهر میشود کودکانی را دید که به دستفروشی، دورهگردی، واکس زنی و تکدی گری با استفاده از تحریک احساسات مردم اقدام میکنند و برچسب کودکان کار یا خیابانی به آنها زده میشود؛ اما چه عواملی آنها را به اینگونه فعالیتها سوق داده است؟
بسیاری از این کودکان بیسرپرست یا بد سرپرست هستند. فقر اقتصادی، نارسایی خانواده و نهادهایی نظیر مدرسه که باید نقش حمایتی داشته باشند، آسیبزا بودن محلات حاشیۀ شهر و نبود الگوی مناسب رفتاری بین شهروندان و کودکان کار سبب بروز پدیدهای به نام کودکان کار یا خیابانی شده است.
نبود احساس امنیتی که بهطور طبیعی باید در خانواده به دنبال آن گشت، عدم مراقبت صحیح پدر و مادر، عدم آموزش و تربیت کودکان را از سنین خیلی پایین به این واداشته که وارد بازار کار و شغلهای کاذب فصلی، درآمد خیابانی و بروز مشکلات عدیدۀ روانشناختی کرده است و همۀ این عوامل در درازمدت باعث بروز پدیدهای بهمراتب جدیتر به نام آسیب اجتماعی میشود. بسیاری از آنها از تعلیم و تربیت و نظام آموزشی چیزی بهجز افت شدید تحصیلی و در مرحلۀ بعد ترک تحصیل عایدشان نشده است.
در ابتدا اشاره شد که صرف دلسوزی مشکلی را حل نمیکند و اینچنین به نظر میرسد که توجه و رسیدگی به امور زندگی آنان و حمایتهای نهادهای مربوطه تا حدی بتواند از مشکلات این کودکان و خانوادههای آنان بکاهد.
ورود جدی مددکاران اجتماعی و سازمان بهزیستی، کمیتۀ امداد و حمایتهای مالی و معنوی و برخورد اخلاقی هریک از ما بهعنوان شهروند با آنان میتواند باعث دلگرمی آنان شود.
مسلماً و بهطور حتم حمایت نهادهای مربوطه که این موضوع را تخصصیتر بررسی و حل میکنند میتواند کارساز باشد کما اینکه در بعد اقتصادی شمار زیادی از این کودکان «پدران کوچک خانواده» هستند و بار سنگین مشکلات را به دوش میکشند. علیرغم تلاشهایی که برای سازماندهی و حمایت از این کودکان تحت نظارت نهادهای مربوط انجام میشود رسیدگی و توجه هر چه بیشتر میتواند باعث بهبود وضعیت معیشت آنان شود.
با این امید که کودکان شهر و سرزمینمان کودکیشان را بدون دغدغه و تنش سپری کنند و تحقق این امید چیزی بهجز باز کردن چتر حمایتی بر سر آنان را نمیطلبد.
- منتشر شده در شماره ۱۰۶ هفته نامه ستاره شرق
برچسب ها :آسیب اجتماعی ، بهزیستی ، بیسرپرست ، تکدیگری ، سبزوار ، ستاره شرق ، کمیته امداد ، کودکان کار ، مهدیه عابدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰