روایتِ یک خبرِ تبلیغاتی:
وقتی رئیس اداره پست سبزوار قهرمان میشود!
بعد که دقیقتر خواندم، قضیه دستم آمد. در بخشی از متن، خیلی اشارهوار و با زیرکی سعی شده بخشی از روایت، کمرنگ شود:
مطلبشان را که میخوانید یاد سریال مشهورِ سالهای دور (آن زمانها که هنوز سریالهای تلویزیون را همه نگاه میکردند و مشهور میشدند) میافتیم: «مدیر کل»! مدیر کل، قهرمانی بود که با لباسِ مبدل و بازیگری، به اتاقهای ادارۀ خود میرفت تا از ضعفهای کارمندانِ خود در برخوردِ با ارباب رجوع باخبر شود! طنزی که ذهنهای سادۀ ما را به تشویق وامیداشت و از او در ذهنمان قهرمان میساخت! و بعدتر بود که فهمیدیم اداره کردنِ یک مجموعه، با این دلقکبازیهای آقای مدیرکل نیست که بهینه میشود، بلکه نیاز به علم، ساختار و رویۀ درست دارد! این سریال سوری بود و در ۱۹۹۵ ساخته شده بود، همه میدانیم سرنوشت ادارات سوریه را با این طرز تفکرِ قهرمانپردازانه!
هفتۀ گذشته مطلبی منتشر شد با عنوان «وقتی رئیس اداره پست سبزوار پستچی میشود»! در این مطلب، به شکلی از روایت برمیخوردیم که انگار رئیسِ ادارۀ پست سبزوار، خودش در راستای اکرامِ مشتری، به درِ منزل او رفته و بقیۀ ماجرا اتفاق افتاده است! یادم آمد از یک بار که ماجرایی را از طریق این مدیر پیگیری کردم: بستۀ پستیِ یکی از مخاطبان مفقود شده بود و ادارۀ پست در جواب صرفاً گفته بود که حقِ بیمۀ شما پرداخت خواهد شد! من پیام دادم و ماجرا را توضیح دادم، اما مدیرِ پستِ سبزوار، مقصر را خود مشتری و دفترِ پیشخوان دانست که بسته را بیمه نکردهاند! برایم جالب بود که مفهومِ «امانت» در ذهنِ این مجموعه کجا رفته است؟ اصلاً فرض که بیمه نکرده باشند، مگر بستۀ پستی در دستان شما امانت نیست؟ مگر نباید تحقیق کنید که در کدام مرحله و با چه شکلی بسته مفقود شده؟ مگر مفقود شدنِ بدون ارائۀ گزارش هم امکان دارد؟ بلکه یک نفر یک جایی فهمید داخل بسته چیست و دلش خواست آن را از مسیرِ پست خارج کند، چون بیمه نداشته، حق دارد چنین کاری را بکند؟
در مقابل پرسیدنِ این پرسشها، با جوابی عجیب از طرف مدیر پست روبرو شدم! آن زمان نتوانستم مخاطب را قانع کنم به شکایت! اما وقتی این خبر را خواندم، اولش جا خوردم که چنان مدیری و چنین رفتاری؟
بعد که دقیقتر خواندم، قضیه دستم آمد. در بخشی از متن، خیلی اشارهوار و با زیرکی سعی شده بخشی از روایت، کمرنگ شود: این شهروندِ سبزواری «مراتب اعتراض خود را از طریق سامانه پست کشور، منعکس کرده بود»!
حالا دوباره به روایت دقت کنید:
بستۀ پستی به دست شهروندِ سبزواری نمیرسد!
پیگیری میکند و میگویند تحویل پستچی شده! خودت زنگ بزن پیدایش کن!
پستچی به او دستور داده در خانه بماند منتظر تا او بیاید!
پستچی نیامده و پیامک دریافت برای شهروند رسیده است!
شهروندِ شگفتزده از طریقِ سامانه شکایت کرده!
قابلِ حدس است که از استان یا کشور به مدیر پست ابلاغ کردهاند و تازه اینجا مدیر پست برای پاسخگویی به مقامِ بالادستی، این رفتار را انجام داده!
فارغ از جنبۀ «نمایشیِ» قضیه و خبرِ جهتگیرانهای که احتمالاً از طریق روابط عمومی منتشر شده، اصلِ قضیه اینجاست: شهروند خودش پیگیر بوده!
بسیاری از شهروندان ممکن است اصلاً متوجه نشوند بستۀ پستی داشتهاند! شما به پستچی حق میدهید که بسته را نرساند؟ بسیاری افراد به دلیل کهولت سن یا ناتوانی در کار با اینترنت، توانِ پیگیریِ مرسولۀ خود را ندارند، باید بیایند حضوری به ادارۀ پست؟ تازه خودشان تلفن بزنند پستچی را پیدا کنند و خواهش التماس کنند که بستۀ ما را بده؟ پستچیِ شما اینقدر وقیحانه فرد را ملزم به حضور کرده و باز هم بدقولی میکند، در نهایت حتی پیامک برای فرد میآید که بسته را تحویل گرفته! آیا این نشانۀ این نیست که چنین رویهای بارها تکرار و برای امثالِ این پستچی عادی شده که چنین جسارتی به خرج داده است؟
این چه ادارهای است که آقای مدیر، مشغولِ مدیریتِ آن است؟ با احترام به تمام پستچیهای امانتدار و تمامِ پرسنلِ خدمترسانِ این اداره که قطعاً تعدادشان بیشتر است، ولی این وقایع نشان میدهد که جنابِ مدیر، زیادی با چنین وقایعی عادی برخورد میکند و توقع دارد هر شهروندی دنبالِ مرسولههایش اینطرف و آن طرف بدود و تازه آخرش هم برای خودش متنِ قهرمانی مینویسد که یک مورد از چندین مورد را – آن هم با فشار بالادستیها – بعد از این همه پیگیری به این شکل تحویل داده است!
فکر میکنم ادارۀ پست هم از آن حیاطخلوتهایی است که باید به صورت جدی به آن ورود کرد!
برچسب ها :اداره پست سبزوار ، بسته پستی ، سبزوار ، شکوری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰