کد خبر : 35974
دیدگاه‌ها برای چند تعبیر و اصطلاح سبزواری: بسته هستند
تاریخ انتشار : چهارشنبه 1 شهریور 1402 - 18:06
-

گویش سبزواری:

چند تعبیر و اصطلاح سبزواری:

نَخ دِ لِنگِ چیزی کردن: معادل پیله کردن به چیزی و ادامه دادن است. مثلاً وقتی فرد، یک ماجرا را فراموش نمی‌کند و به بهانه‌های مختلف با هدف سرزنش یا منت گذاشتن آن را یادآوری می‌کنند از این تعبیر استفاده می‌کنند. کوکوم کوکوم: التهاب پوست. به خصوص وقتی در اثر نیش پشه، عنکبوت (گال) یا

نَخ دِ لِنگِ چیزی کردن: معادل پیله کردن به چیزی و ادامه دادن است. مثلاً وقتی فرد، یک ماجرا را فراموش نمی‌کند و به بهانه‌های مختلف با هدف سرزنش یا منت گذاشتن آن را یادآوری می‌کنند از این تعبیر استفاده می‌کنند.

کوکوم کوکوم: التهاب پوست. به خصوص وقتی در اثر نیش پشه، عنکبوت (گال) یا کَک (در لهجۀ سبزواری کَیگ) پوست دچار زخم و التهاب شدید شده باشد، می‌گویند: کوکوم کوکوم شده.

اِرمو بردن: اصطلاحی است در جهت نشان دادنِ یک حسرت. مثلاً زنی در مورد همسرش می‌گوید: «اِرمو دِروم یک بار گل بخره برام بیاره!» یعنی حسرتش به دلم ماند که یک بار برایم گل بگیرد! «به ارمو بردن» یعنی حسرت همیشگی! یعنی چیزی که دیگر هم امیدی نیست نصیب شود! مانند فردی که مرده و نمی‌تواند از ثروتش استفاده کند، می‌گویند: «به ارمو برد یک زندگیِ عدله دیشته بیشه!»

قِرقَشه: احتمالاً ترکیب جابجا شدۀ «قشقرق» باشد. یعنی شرایط مناقشه‌آمیز و دارای چالش و منازعه بین افراد. در دوبیتیِ قدیمی جالبی به لهجۀ محلی سروده‌اند:
خو اِمیه به قرقشه!
اِگر مصلحتیش بشه!
ما خو رِ وِ سر مِزنِم!
اگر شِوچرۀ بَشه!

شوچره: شب‌چره. تنقلاتی که شب با آن مشغول می‌شده‌اند.

وِرشور کردن: ایجاد منازعه و جنجال. معادلِ تشویش به راه انداختن.

وِرجلا کردن: معنای ملموس آن، زیر و رو کردن خاکستر و زغال است تا باعث گُر گرفتنِ زغال‌ها شود. به لهجۀ محلی «واجرقاندن» زغال را توسط یک سیخ یا منقاش (مقراض) می‌گویند. معنای کنایی هم دارد، به معنایِ تهییج و تحریک کردنِ احساسات یک فرد. مثلاً کسی که عصبانی است را عصبانی‌تر و احساسی کردن جهت انجام یک امرِ مخرب.

جِرکن، جِرکن: جادۀ بسیار ناهموار. شکاف‌های و خرابی‌های مسیر را می‌گویند.

مغمو شدن: احتمالاً مخفف مغموم شدن و از غم آمده اما در گویش سبزواری، زمانی را می‌گویند که حق فرد از او دریغ شده و بی‌سهم مانده است. مثلاً کسی که سر سفره آبگوشت، گوشت کوبیده را با کناری‌اش گرفته و کناردستی‌اش تمام گوشت را خورده باشد. به او می‌گوید «مغمو رفتی» یعنی سهمت از تو دریغ شد و غمگین ماندی.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.