کد خبر : 36126
دیدگاه‌ها برای یک کشور را مردم‌اش می‌سازند بسته هستند
تاریخ انتشار : جمعه 24 آذر 1402 - 15:30
-

قسمت اول: پزشکان

صفورا تقوی

یک کشور را مردم‌اش می‌سازند

طی این چند ساله هر وقت رفته‌ام پیش متخصصی (مخصوصاً پزشک زنان) یک چالش بزرگ همراهم بوده.‌ به محض ورود به مطب پزشک متخصص، با‌ این‌که از قبل نوبت داشتم …

طی این چند ساله هر وقت رفته‌ام پیش متخصصی (مخصوصاً پزشک زنان) یک چالش بزرگ همراهم بوده.‌ به محض ورود به مطب پزشک متخصص، با‌ این‌که از قبل نوبت داشتم، برای رأس ساعت مشخص؛ باز هم کلی باید می‌نشستم. با گوشی‌ام وَرمی‌رفتم، مطالب تمام پوسترهای روی دیوار را کامل می‌خواندم و دوباره سراغ گوشی، این همدم‌ نام‌آشنا می‌رفتم و باز یکی‌دوبار پیش منشی می‌رفتم که هنوز نوبت من نشده؟ به دوروبر که نگاه می‌کردم، همه سرشان توی گوشی بود. دوباره می‌گفتم: خوب‌بود نوبت گرفته‌بودم، اگر نوبت نمی‌گرفتم چندساعت باید منتظر می‌ماندم! منشی توی شلوغ‌پلوغی مطب از سر بازَم می‌کرد که پزشک توی بیمارستان، کشیکِ بخش بوده و حتی صبح هم، عمل جراحی داشته! باز می‌گفتم: اوضاع خراب‌تر هم که شد! پزشکِ خسته، انرژی از کجا بیاورد!؟

نوبتم که می‌شد و می‌رفتم داخل؛ می‌دیدم یکی هنوز روی صندلی نشسته و من سرپا ایستاده و منتظر، تا خانم دکتر داروهای این مریض را توی دفترچه یاداشت کند و رو به‌‌ من می‌گفت بفرمایید پشت پرده و لباس‌هایتان را دربیاورید تا معاینه صورت بگیرد! باز می‌دیدم خانمی دارد مانتو‌اش را می‌پوشد و چشم‌هایم را به‌زمین می‌دوختم تا خانم خجالت نکشد. هنوز معاینه تمام نشده بود، که یکی از پشت پرده سَرک می‌کشید و او هم خجالت‌زده چشم‌هایش را به سرامیک‌های کف مطب می‌دوخت.

نوبت سؤال‌هایم که می‌شد، مریض تازه‌وارد بالای سرم می‌ایستاد و‌ هرچه سوال توی ذهنم بود می‌پرید. گیج مانده بودم چه‌کار کنم. مِن‌مِن‌کنان یک‌چیزهایی می‌گفتم و حرص‌می‌خوردم که فقط یادت باشد برای دفعات بعد حتماً سؤال‌هایت را یادداشت کنی! 

چند مدت پیش که باز سَروکارم به پزشکان متخصص زنان افتاد، دقیقاً با همین رفتارها مواجه شدم؛ انگار این موضوع تمامی نداشت.

قضیه را حیاتی دیدم و پایم را داخل یک‌کفش کردم که همین الآن باید ویزیت شوم! و گفتم ساعت ویزیت من همین زمان است! منشی که دستپاچه شده بود شَتَرَق خورد به یکی که داشت می‌رفت بیرون و آمد به طرفم و با لحن آمرانه‌ای گفت: خلاف جهت آب می‌خواهید شنا کنید؟! رو به منشی که نمی‌خواست سربه‌تنم باشد کردم و گفتم: چه‌طور وقت دیگران برای دکتر ارزش ندارد و وقت ایشان باید برای ما اهمیت داشته باشد؟ هفت‌هشت نفر آمدند دورم را گرفتند که خداخیرت بدهد خانم! من از روستا می‌آیم، دیروز هم نوبتم نشده و امروز هم نوبتم نمی‌شود و آمدی حرف دل ما را زدی! یکی دیگر می‌گفت: من از قلعه‌نو دهراز می‌آیم و یکی هم از شهرک ابوذر آمده بود و یک عده‌ای هم میخکوب سرجایشان، مبهوت شده بودند.

این نوع رفتارها در کشورهای اروپایی عجیب‌وغریب است. در کشورهای اروپایی وقتی هزینه‌ای بابت ویزیت می‌پردازی پزشک موظف است بیست‌دقیقه تا نیم‌ساعت کامل در اختیار بیمار باشد. پزشکان ایران هم همان ابتدا قسم‌نامه‌ای امضا می‌کنند تا حقوق بیمار را تمام و کمال رعایت کنند، اما فقط عده کمی از پزشکان به این تعهد خودشان پایبند هستند.

البته در آخر جا دارد از پزشکانی که به اصول اخلاقی پایبند هستند و به حقوق بیمار احترام می‌گذارند، خداقوت بگویم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.