هنوز دست برنداشتهاید؟
بیتردید مدیریت سینمای سبزوار را باتوجه به این پروژه، باید بهعنوان یکی از بهترین مدیران شهرستان و منطقه بدانیم …
بیتردید مدیریت سینمای سبزوار را باتوجه به این پروژه، باید بهعنوان یکی از بهترین مدیران شهرستان و منطقه بدانیم …
سبزواریان – فرهاد ترابی: به بهانه خبر ویرانکننده سفر کیارستمی که مرگ نبود و سفری بود از میان گندمزارهای «باد ما را خواهد برد»؛ «شیرین» را دوباره دیدم. یکی از شاهکارهای او. فیلمی که باید آن را در نگاه زنان سینمای ایران و در میان لب گزیدنها و تلخ خندهها و اشکهایی که بهسرعت بر
سبزواریان – فرهاد ترابی: ما محمد (ص) را میشناسیم و با نام او خو گرفتهایم. قصه زندگیاش را هم میدانیم؛ از پدری که ندید و عبدالمطلبی که بزرگ قریش بود؛ تا ابوطالب و آمنه و حلیمه. اینها اسامی آشنایی برای ما بوده و هستند. بااینهمه آشناییِ مخاطب از کاراکترهای یک اثر، سه ساعت مخاطب را
سبزواریان – علی رمضانی: این روزها سینمای ایران فرمول جدیدی برای پولسازی یاد گرفته که خیلی راحت میشه تو ۲ کلمه خلاصش کرد: رضا عطاران. رضا عطاران با اینکه کمکم به روزهای میانسالیش نزدیک میشه ولی جای خیلی از جوان اولهای این روزهای سینما رو تو زمینهی فروش فیلمهاش گرفته و این روند حالاحالاها ادامه
سبزواریان – علی رمضانی: چقدر خوبه که تو این سالهای اخیر سرعت رسیدن فیلمهای در حال اکران در شهرهای بزرگ به شهرستانها مخصوصاً سبزوار بالارفته. البته باید توجه داشت که تعداد فیلمهای در حال اکران به صورت همزمان در شهرهای بزرگ بیشتره ولی با توجه به آمار سینمارو ها در شهرستانهایی مثل سبزوار جای تعجبی
سبزواریان – فرهاد ترابی: آنچه در ورای مسائل سیاسی و اجتماعی نهفته شده در دل رخ دیوانه خودنمایی میکند؛ روایت بیعیب و نقص آن است. روایتی که از لحظه شروع فیلم با آن تیتراژ خوب و حسابشده تا لحظه سقوط پیروز مخاطب را لحظهبهلحظه همراه خود میکند و فرصت احتمالی خوردن چیپس و پفک را
سبزواریان – فرهاد ترابی: وطن را همچون پرنده ای غرق در خون رها کرده اند و به امید لقمه نانی وسرپناهی مرزها را در نوردیده اند. پیاده و سواره خود را به ایران رسانده اند تا قانونی و غیرقانونی مهمان باشند و برای بقا در این جهان بی رحم مبارزه کنند. مزار شریفشان تلی از
سلام بهمن نجیب و دوست داشتنی سلام سینمای شهر من این روزها که با تماشاچیانی انگشت شمار دستگاه آپارات خود را روشن می کنی تا سکوت سالن تاریک را بشکنی و ضیافت نور و صدا و تصویر بر پا کنی در گوش تک تک صندلی های خالی و مخاطبان اندکت روزهای خوش گذشته ی