تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1393 - 22:08
-

سلوک وارونه

معلّم چو کانونی از آتش است  //  همه کارِ او سوزش وسازش است نه از کس امید ونه از کس هراس  //  نخواهد بجز دیده ی حق شناس همکار ارجمند دبیر محترم ریاضی! شما که بحمدالله سرتان، در حساب وکتاب است و با یک حساب سر انگشتی ،جامعه ی معلّمین را به انضمام دانش آموزان،

esmaeel-jovkarمعلّم چو کانونی از آتش است  //  همه کارِ او سوزش وسازش است
نه از کس امید ونه از کس هراس  //  نخواهد بجز دیده ی حق شناس

همکار ارجمند دبیر محترم ریاضی!

شما که بحمدالله سرتان، در حساب وکتاب است و با یک حساب سر انگشتی ،جامعه ی معلّمین را به انضمام دانش آموزان، یک چهارم جمعیت کشوربر شمرده اید دراولین قدم، برداشتِ اشتباه داشته اید و آن این که معلّمی را شغل فرض نموده اید نه هنر، هنری که هرگز در چارچوب زمان ومکان، نمی گنجد و نمی توانیم برایش دستمزدی، تعیین نماییم!
تا بوده، هنر همین بوده و سزایِ هنرمند، همین.

بخصوص اگر آن هنرمند، معلم باشد و عاشقِ کارش. عاشقی که به قول لسان الغیب ،حافظ شیراز:

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم  //  گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم

معلم همیشه معلّم است، تابستان و زمستان نمی شناسد؛ شاغل و بازنشسته، ندارد. به قول پیر فرزانه حاج آقای فتاحی: اگر دانش آموزی در غیر محل کارتان از شما سوالی نماید می توانید به او بگویید فقط در کلاس، پاسخ شما را می دهم؟ یا چون بازنشسته شده ام از پاسخ دادن معذورم؟

در این میان حساب همکارانی که در تنگنای قافیه دست به کاری زده و می زنند که غصه شان سرآید، از بقیه جداست و به همین جهت است که نمی توانید برای همه، نسخه ی واحدی بپیچانید.

وامّا، مطرح شدن این که ما مصرف کننده ایم یا تعدادمان زیاد است فقط، بهانه های بنی اسرائیلی است نه چیزِ دیگر. مجلس هم محال است با طرحِ نظام هماهنگ، موافقت نماید؛ زیرا اکثرا به محض ورودشان به مجلس، کسوتِ معلمی را برازنده ی خود ندانسته، به کسوتِ نمایندگی در می آیند و مسلما حقوق های چند میلیونی دست و دهانشان را می بندد و مرفّهین بی درد می گردند!

بزرگ مرد! دلسوزیتان در خورِ تقدیر است و قابلِ ستایش! درست است که رئیس جمهورِ محبوبمان را محرم اسرار خود دانسته اید و به این فکر افتاده اید که به ایشان نامه‌ی سرگشاده بنویسید، ولی گمان نمی کنید شان والای معلمی را با پررنگ کردن تقاضاهای دنیوی، کم رنگ می سازید؟
آیا مطمئن هستید با بهبود وضعّیت حقوقی، حرمت بر باد رفته مان، برمی گردد؟ حرمتی که هفت کفن پوسانده است و شما تازه به فکرِ استخوان‌های تنش افتاده اید!

همکار گرانقدر، بالفرض نسخه ای را که برای همه پیچیده اید دردِ همگی را درمان کند آیا متذکّر شده اید که عده ای، حق ندارند پای عریضه را امضا نمایند؟ منظورم همان هایی که از چند آبشخور ارتزاق می نمایند و ترفیع رتبه ها را در یک چشم به هم زدن، کسب می کنند.

اینک ما مانده ایم و یک مشت تشویقی های ورق پاره! ورق پاره هایی که خودمان بی ارزشش کردیم و منزلتمان را زیرِسوال بردیم. این منزلت، احیا نمی شود مگر آن که جایگاه رفیع علم و مربّی را همچون بزرگانِ پیشینمان، ارج بنهیم.

آتشی را که شرر داشت به شب در برِ خویش  //  دیدم افسرده ،سحر بر دلِ خاکسترِ خویش
گفتم: ای آتشِ پنهان شده، بر روی تو چیست؟  //  گفت :«خاکی است که خود ریخته ام برسرِخویش»

در پناه لطف حق!
رهیِ شما، اسماعیل جوکار 

۱۳۹۳/۱۰/۲۰

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 3 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۳
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
عامه چهارشنبه , ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۸:۳۰

شما عمو جان شکمت سیر.
شما عمو جان در تنگنا رار نگرفتی که این قدر راحت قضاوت میکی و نسخه میپیچی.

هومن سه شنبه , ۳۰ دی ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۲

ای من از بیگانگان هرگز ننالم ….
به تو چی بگم که از درد خبر نداری

فرهنگی شنبه , ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۴

اینطور که پیداست این آقا نفسش از جای گرمی میاد فکر کرده جوابهای نخ نمایش ارزشی داره، راست میگویید شما این حقوق معلمان رو ادا کنید ارزش و مقاممان رو خودمان درست میکنیم.مملکت رو با همین چرندیات اداره میکنید

نظرات بسته شده است.