ما دهقانیم یا مغول؟
بدون تردید اگر کفه ترازوی اجتماعی به نفع دهقانان سنگینتر شود، آینده روشن این سرزمین تضمین شده است. امید است این نوشتار کوتاه آینهای فرا روی ما قرار دهد تا در آن بنگریم که خود بیشتر از کدام دستهایم؟ دهقان ایرانی یا مغول انیرانی؟ دهقان ایرانی و مغول انیرانی (غیر ایرانی) برای کسی که
بدون تردید اگر کفه ترازوی اجتماعی به نفع دهقانان سنگینتر شود، آینده روشن این سرزمین تضمین شده است. امید است این نوشتار کوتاه آینهای فرا روی ما قرار دهد تا در آن بنگریم که خود بیشتر از کدام دستهایم؟ دهقان ایرانی یا مغول انیرانی؟
دهقان ایرانی و مغول انیرانی (غیر ایرانی) برای کسی که تاریخ خوانده است واژگانی آشناست، اما شاید همگان این دو را بهخوبی از هم بازنشناسند. با توجه به اینکه در شرایط امروزی جامعه ما گاه جای خالی دهقانان ایرانی احساس میشود، قصد بر این است تا در این نوشتار کوتاه با برشمردن برخی ویژگیها، شاخصهای شناخت دهقان ایرانی از مغول انیرانی برشمرده شوند.
آنچنانکه استاد مجتبی مینوی در کتاب «نقد حال» در شرححال خواجه نظامالملک توسی آورده است: «طبقه دهقانان در ایران قبل از اسلام و در مدت چند قرن صدر اسلام عبارت از ملاکین درجه دوم بودند که جزو آزادگان و مردمان اصیل و نجیب محسوب میشدند و در حکم ستون فقرات جامعه بودند که استواری و بقای کلیه اصناف پایینتر یعنی برزگران و پیشهوران و کسبه و غیرهم به وجود ایشان بسته بود و وظیفه اداره کردن ناحیهای که زمینهای ملکیشان در آن بود ارثاً به ایشان مفوض (واگذار) بود و در مرافعات بین مردم قضاوت و حکومت میکردند و هرگاه ولایت مسکونی ایشان معرض حمله میشد به دفاع آن قیام مینمودند و در دوره اسلامی حفظ رسوم و سنن قدیمی ایرانی و فرهنگ و تاریخ و داستانهای ملی را عهدهدار بودند.»
همچنان که استاد مینوی هم گفتهاند دهقانان طبقهای از ساکنان همیشگی و پای بند این آبوخاک بودهاند که معاش آنها بیشتر وابسته به زمین و زمینداری بود. آنان در زمره طبقه حاکمه و یا خوانین محسوب نمیشدند اما رعیت و کشاورز بدون زمین هم نبودند. آنان معمولاً میزان قابلتوجهی زمین و احشام داشتند که زندگی آنان را تأمین میکرد و تعدادی کشاورز و شبان نیز از سفره آنان نان میخورد.
برای این دهقانان تداوم آبادانی مزارع و باغها یک اصل بود. نگارنده معتقد است دهقانان نهفقط در چند قرن اول صدر اسلام بلکه تا سده اخیر همچنان در گوشه و کنار ایرانزمین به حیات خود ادامه داده و میدهند. شاید بتوان اصلاحات ارضی دهه ۴۰ شمسی را نقطه عطف کمرنگی دهقانان در تاریخ ایران برشمرد. در مقابل این طبقه، تاریخ ایران شاهد حضور اقوام مهاجم بسیاری بوده است. برخی از این اقوام آمده و در ایران رحل اقامت افکندهاند.
بنابراین آنان حداقل بعد از یکی دو نسل نمیتوان غیر ایرانی دانست اما گروههایی دیگر قصد ماندن نداشتند فقط باهدف غارتگری روانه شهرهای پرنعمت ایرانزمین میشدند. در رأس این دسته میتوان از مغولان نام برد. مغولان آنچنانکه همگان میدانند ایرانی نبودند و درنتیجه دل درگرو این آبوخاک و آبادانی آن نیز نداشتند.
به گفته مؤلف تاریخ جهانگشای جوینی یکی از اهالی بخارا پس از واقعه مغول گریخته و به خراسان آمده بود. حال بخارا از او پرسیدند. گفت: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.» آری مغولان با سرزمینی که به آن تعلق نداشتند چنین کردند. در سطور زیر برخی ویژگیهای دهقانان و مغولان خاطرنشان میشود:
دهقانان ایرانی اهل دوراندیشی بودند. آنان منافع درازمدت جمعی خود و افراد و دنیای پیرامون را بر منفعت فردی که بسیاری اوقات کوتاهمدت هم بود، ترجیح میدادند. دهقان ایرانی قنات حفر میکرد. کاری کارستان. گاه باید از دهها کیلومتر دورتر آب را از زیرزمین به درون مزرعه و آبادی هدایت میکرد.
کاری همانند حفر تونلهای مترو امروزی، البته بدون پشتوانه و حمایت حکومتی. ایجاد قنات یک بخش کار بود و نگهداری و لایروبیهای مستمر سالانه آن بخش دیگر. به خاطر همین اندیشههای دهقانی است که برخی قناتها هزاران سال است در نواحی کم آب ما، همچنان فعال و مشغول حیاتبخشی هستند. دهقان ایرانی درخت گردو، زیتون، پسته و … میکاشت که سالهای متمادی مراقبت لازم داشت تا به ثمر نشیند اما وقتی به ثمر مینشست بسیاری از ثمر آن خیر میدیدند. دهقان ایرانی کتاب مینوشت، همانند حکیم بزرگ توس فردوسی که خود اتفاقاً از همین طبقه دهقانان بود. او سی سال زحمت کشید و خونجگر خورد تا شاهنامهای بسراید که عجم را زنده کند و سند هویت یک ملت شود.
بنای شکوهمندی که آن را در همه این اعصار از باد و باران گزند نبوده و نیست. شاهنامه پشتوانه ماست و ما همه به آن مفتخریم. دهقان ایرانی همشهری دیگر او خواجه نظامالملک توسی بود که مدارس نظامیه را در ۱۲ شهر بزرگ بنیان نهاد و به پرورش نیروی انسانی همت گماشت و چه سرمایهای ارزشمندتر از نیروی انسانی قابل و نمونههای بسیار دیگر…
حال بنگریم آیا یک مغول دل درگرو حفر قنات، کاشت درخت، سرودن شاهنامه یا ایجاد مدارس نظامیه دارد؟ هرگز. او آمده است که بردارد، ببرد و بسوزد. کیسه خود انباشته کند. اگر قنات کور شد بشود. اگر درختها خشک و یا از جا کنده شدند بشوند و اگر شاهنامه و مدارس نظامیه هم نباشند که چهبهتر، اینگونه بهتر میشود یک ملت را بهزانو درآورد.
او همین امروز را میبیند. منفعت شخصی اولویت اول اوست. اختلاس و احتکار برای او راحت است. جیب او پر باشد و اگر همسایهاش در گرسنگی ماند مشکل شخصی اوست. غافل از اینکه مشکلات را همین اندیشههای مغولی امثال او پدید آوردهاند. سوءاستفاده از قدرت و بیشترین بهرهبرداری شخصی از موقعیت برای روزی که به آن دسترسی ندارد، سرلوحه برنامههای اوست، چون اینگونه میتواند منافع شخصی کوتاهمدت خود را برآورده سازد. گلیم خود را از آب میکشد و اگر دیگران را آببرد باکی نیست. از او انتظار بیهوده نباید داشت. دوراندیشی کار او نیست، چراکه اصولاً این آبوخاک مال او نیست.
حافظه تاریخی یک جامعه را نباید دستکم گرفت. امروزه همچنان برخی تداوم سیرت دهقانان ایرانی را در وجود خود نهادینه دارند و برخی دیگر ناخودآگاه روحیات مغولی را که در طول سدهها دهقانان ایرانی با آن مواجه بودهاند را آموختهاند. بدون تردید اگر کفه ترازوی اجتماعی به نفع دهقانان سنگینتر شود، آینده روشن این سرزمین تضمین شده است. امید است این نوشتار کوتاه آینهای فرا روی ما قرار دهد تا در آن بنگریم که خود بیشتر از کدام دستهایم؟ دهقان ایرانی یا مغول انیرانی؟
برچسب ها :ایران ، حسین زرینی ، دهقان ، کشاورزی ، مجتبی مینوی ، مغول
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰